بازگشت

شخصيت امام در ميان مردم


لازمه ي وجود بشر داشتن پيشواست، بشر بدون امام مانند صفرهايي است كه در سمت چپ آن عددي قرار نگرفته باشد، اگر ميلياردها صفر پهلوي هم چيده شود هيچ مفهومي نخواهند داشت و همه مساوي با هيچ است، ولي اگر يك عدد هر چند ناچيز و كوچك در كنار آنها قرار گيرد تا بي نهايت بالا مي رود و افزون مي شود، و اين خاصيت نيز در انسانها هم هست كه با پيوستن به يك نيروي كلي و فوق العاده، كلي مي شوند، و در مسير تكامل روحي قرار مي گيرند، همان طوركه خداوند وسيله ي آن تعالي و تكامل را با ارسال پيغمبران و انزال كتابهاي آسماني فراهم كرده و امامان به دنبال پيامبران دست مردم را مي گيرند و به پيش مي برند و رهبري و پيشوايي در اسلام منحصر به آن دوازده نفر نيست، فقط امامت و ولايت منحصر به ايشان و ويژه ي آنهاست، ولي هر دسته در هر گوشه اي از اين جهان پهناور



[ صفحه 284]



مي توانند كسي را سمبل قرار دهند و به دنبالش بروند، اگر طبق برنامه ي تربيتي اين دوازده نفر و از روي اصول علمي و مردمي عمل كنند و زيربناي فكري شان فقط خدا بشود، حتما موفق خواهند شد، چون امامان مطلق هستند و ديگران نسبي، و همه كار و بار ساير افراد نسبي است. در همان حد نسبتشان با اين پيشوايان راستين قابل مقايسه و لازم به اطاعتند و شايسته ي پيشوايي مي باشند و به همان نسبتي كه از رهبري ائمه معصوم دورند، به همان اندازه مردم از مسير كمال فاصله دارند، هر كه مي خواهند باشند و هر چه مي خواهند بگويند، و اين تعصب يك فرد شيعه نيست، هر كس با بي طرفي مي تواند كتاب حضرت علي عليه السلام نهج البلاغه را بخواند و تحليل كند، آيات و احاديث مربوط به اداره ي جامعه، چگونه زندگي كردن، چگونه تلاش كردن، و... را مطالعه نمايد، آن وقت به معناي واقعي آن پي خواهد برد كه دنيا حرف تازه اي ندارد، همه در كار خود مانده اند، همه سرگردانند، همه مجبورند در ايدئولوژي خود هر روز تجديدنظر كنند و راه تازه و حرف تازه اي پيدا كنند، آن هم فقط براي چند صباحي، نه سرمايه داري فردي اش درد بشر امروز را دوا مي كند و نه سرمايه داري دولتي اش، همه در كار خود گيج و مبهوتند، آيا عقلهاي صحيح و انديشه هاي عالي به اين نياز واقعي پي نمي برند كه بشر به رهبري الهي وابسته به منبع وحي هم احتياج دارد؟ يا همان كه گفته شد در طريق نسبي او باشند؟

و رهبر الهي بايد مصون از خطا باشد (معصوم) و به همه چيز آگاهي كامل داشته باشد (عالم) و اين در مقام كلي و در مراحل پائين تر به همان نسبت برترين مردم از لحاظ معلومات و پاكدامني و آگاهي به اوضاع زمان از طرف مردم انتخاب مي شود و خود به خود نيز نشان داده شده و چه بخواهند و چه نخواهند شناخته مي شود، و نبايد فكر كرد كه همان 12 نفر منصوب الهي هميشه و همه جا بايد باشند و حكمروايي كنند، بلكه آنها نمونه هستند، الگو و سمبل هستند كه ديگران از آنها راه آموزند و عدالت و آزادگي را فراگيرند، و اينكه چگونه بايد به مردم خدمت كرد، اگر رهبران جامعه عقل كامل نداشته باشد و مرتكب خطا شوند و آگاهي شان ناقص باشد، نمي توانند امام باشند و شايسته ي آن مقام و موقعيت نيستند. امامان واقعي كه پس از پيغمبر صلي الله عليه و آله 12 نفر بودند و اين پيشواياني كه در



[ صفحه 285]



غياب آنها حكومت دارند همگي بايد به واجبات ديني و ملي عمل كنند و از همه كارهاي حرام و ضد مردمي دوري نمايند. آنها حتي مرتكب گناهان صغيره هم نشوند، و اينها با شرابخواري و ميگساري و ثروت اندوزي هاي خليفه ها مغاير بود. امامهاي معصوم وظيفه داشتند كه براي آگاهي مردم بكوشند و راه و چاه را به آنان بنمايند و همه را براي اجراي احكام الهي بسيج كرده و ترتيبي اتخاذ كنند كه مردم از جان و دل مجري حدود و احكام الهي باشند. مثلا نبايد در جامعه ي اسلامي دزد و زاني و شرابخوار پيدا شود، اگر پيدا شد شخصا در برابر دادگاه اعتراف كند و خواستار اجراي حد شرعي و قانوني براي خود باشد و هيچ كس حاضر به دروغ گفتن و قسم دروغ خوردن نباشد، و در راه اعتلاي اسلام و انسانيت كوشا باشد، مسلمانها را بخواهد و نسبت به آنها نهايت علاقه را نشان دهد و خود را در مقابل جامعه مسئول بداند، و امامت، مسئوليت است، نه سلطه.