بازگشت

منكجور


از ياران افشين بود و از طرف او امارت آذربايجان يافت، پس از آن كه بابك گرفتار شد و نابود گرديد، منكجور در يكي از قريه هاي آذربايجان اموال بسياري را كه مربوط به بابك بود پيدا كرد و بدون آنكه به اطلاع خليفه و يا افشين برساند آنها را براي خود ضبط كرد، معتصم از اين امر آگاهي يافت و از افشين خواست كه او را از كار بركنار كند، چون منكجور از اين مسأله مطلع شد، ياران بابك را دور خود جمع كرد و عليه خليفه عصيان ورزيد، و هواخواهان خليفه را در آذربايجان كشت، افشين به سرداري ابي ساج ديوداد، سپاهي را براي سركوب منكجور فرستاد و در واقع مي خواست اين سپاه از منكجور حمايت كنند. [1] معتصم متوجه امر شد و سپاهي را به سرداري بغاي ترك به سوي او روانه كرد، منكجور از شهر اردبيل كه مركز فعاليتش بود بيرون آمد و با نيروهائي كه در اختيار داشت به يكي از قلعه هاي بابك رفت و پناه گزيد و تقريبا بغا، كاري از پيش نبرد و مدتي سرگردان بود تا اينكه ياران منكجور او را دستگير كرده و به سردار خليفه تسليمش نمودند، او را به سامرا فرستادند و معتصم او را حبس كرد و از گفتار او برخي مطالب به دست آمد كه افشين را متهم مي كرد و پرونده ي او را سنگين تر كرد، و اين واقعه در سال 225 اتفاق افتاد. [2] .



[ صفحه 221]




پاورقي

[1] تاريخ يعقوبي، ج 3، ص 203.

[2] الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج 6، ص 505 - دو قرن سكوت، ص 282 - دليران جانباز، ص 232.