بازگشت

عجيف بن عنبسه


اين فرد خود از عوامل دستگاه معتصم بود و از سرداران او، فتنه هندوان گروه زط را خاموش كرد كه در حوالي بصره بودند، و به دستور معتصم همه ي مردم آن منطقه را چه گناهكار و چه بي گناه سر بريد و سرهاي آنها را به دربار معتصم



[ صفحه 188]



فرستاد. [1] او خود عصيانگري عليه معتصم و دست اندركارانش بود، او با سرداران ترك از در مخالفت درآمد، حتي تصميم گرفت معتصم را از ميان بردارد و عباس پسر مأمون را خليفه كند، ديگر سرداران عرب نيز با او همدست شدند، و مي خواستند كه معتصم و سردار ايراني اش افشين و سردار تركش اشناس را بكشند، ولي پيش از انجام اين كار در حال مستي برخي مطالب را به زبان آوردند و حرفهاي نگفتني را گفتند و معتصم به توطئه ي آنها پي برد و آن را در نطفه خفه كرد و هر كدام از اين سركردگان را به نوعي از ميان برداشت.

در اوايل قرن سوم هجري كه مورد بحث ماست و مقارن دوران حضرت جواد عليه السلام است، انقلابها و نهضتهاي ديگري از سوي اعراب در گوشه و كنار جوامع اسلامي رخ داد از جمله آشوب شاكريه در بغداد، نهضت ابن طولون، شورش قرامطه، شورش بغداد، شورش مكه و مدينه، آشوبهاي سوريه و لبنان (كه لبنان در آن زمان بدين نام شناخته نبود) و آشوبهاي موصل و... كه سخن در خصوص آنها از حوصله بحث ما خارج است و براي شناخت اجمالي عصر امام نهم عليه السلام همين مقدار كافي به نظر مي رسد.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 11، ص 1167.