بازگشت

ابراهيم بن مهدي


اگر بتوان آن را نهضتي دانست و حركتي به شمار آورد. مهدي همان خليفه ي عباسي برادر هارون بود كه مي گفتند نسبتا بهتر از ديگران بوده است. وقتي مأمون در خراسان حضرت رضا عليه السلام را به وليعهدي انتخاب كرد، عباسيان بغداد گمان كردند كه واقعا مأمون امام هشتم را وليعهد خود كرده است از ترس اينكه حكمروايي و قدرت از دست بني عباس بيرون شود و آل علي انتقام ظلمها و جنايات و قتلها و حبسها را بگيرند، در بغداد ابراهيم پسر مهدي را به خلافت نشاندند و دورش را گرفتند، و هنگامي كه مأمون امام رضا عليه السلام را در خراسان شهيد كرد و راهي بغداد شد، اين ابراهيم فرار كرد و اطرافيانش توبه كردند. بالاخره در سال 210 هجري بود كه شبي سياه در جامه ي زنان، مأموري به او مشكوك شد و چون او را مورد پرسش قرار مي دهد انگشتري گران قيمت به



[ صفحه 181]



او مي دهد و اين بيشتر بر شك آن مأمور مي افزايد و بالاخره او را به دربار مأمون مي برند و او هم دستور مي دهد در همان لباس زنانه ابراهيم را به تماشاي مردم بگذارند و سپس او را به زندان مي اندازند، تا شبي كه مأمون با پوران دخت، دختر حسن بن سهل ازدواج مي كند، و در آن شب حسن و يا دخترش شفاعت ابراهيم را مي نمايند و از زندان آزادش مي كنند و او نيز در مدح و ثناي مأمون اشعاري مي سرايد و از آن پس خوش خدمتي هايي دارد. [1] .


پاورقي

[1] كامل ابن اثير، ج 6، ص 392 و تاريخ طبري و در ديگر كتابهايي كه تاريخ بني عباس را نگاشته اند.