بازگشت

ابودلف عجلي


در آن زمان از سرداران معروف عرب يكي ابودلف را مي توان نام برد، كه او رقيب افشين سردار ايراني خليفه بود، ابتدا از ياران محمد امين بود و پس از كشته شدن او همچنان كه بسياري از نزديكان بزرگان چنين هستند، به قاتل او، مأمون پيوست، و از جانب او به جنگ بلاد ديلم رفت و چه دلاوريها كه از خود نشان داد و هنگامي كه افشين بر او دست يافت و خواست كه كينه ي ديرينه بگشايد و دشمني هاي چندين ساله را جبران كند و ابودلف را به قتل برساند، احمد بن ابي داود قاضي القضاة به شفاعت آمد و با جعل پيامي از سوي خليفه ابي دلف را از كشتن رهانيد و افشين را كه تشنه



[ صفحه 176]



خونريزي و جنايت بود در خماري گذاشت، و در مقابل، ابودلف در تحريك خليفه بر قتل افشين بي تأثير نبود، ابودلف مدتي بر كردها ولايت داشت و فرزندانش اين سمت را به ارث داشتند، گويند او شعر مي گفت و شعرا را دوست مي داشت، برخي نوشته اند كه او در خفا شيعه بوده است. [1] و پسرش از كساني بوده كه به حضرت علي عليه السلام دشنام مي داده و شيعيان را به حماقت و جهالت توصيف مي كرده كه آنها مي گويند دشمنان علي عليه السلام نطفه ي زنا و حيض هستند، در صورتي كه من فرزند پاك و حلال ابودلف هستم و چه كس را آن جرأت بوده كه با همسر او رابطه ي نامشروع برقرار كند كه من زنازاده باشم، و علي و فرزندانش را هم دشمنم، وقتي اين سخن به گوش ابودلف رسيد به ميان جمع آمد و گفت، به خدا قسم اين سخن كه شيعه ها مي گويند صحت دارد، زيرا اين فرزند من هم ولد زنا و هم نطفه ي حيض است، به خاطر آن كه پيش از ازدواج با مادر او همبستر شده بودم كه در حال حيض بود، بدين جهت او ناصبي و دشمن علي عليه السلام از كار درآمده است. [2] .


پاورقي

[1] ستارگان درخشان، ج 11، ص 160 و تواريخ ديگر.

[2] شذرات الذهب، ج 2، ص 57، اين كتاب مطالب بيشتري در خصوص ابودلف آورده - بحارالانوار، ج 39، ص 287 چاپ مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان.