بازگشت

علي بن محمد بن جعفر الصادق


در زمان مأمون بود كه او نيز راه پدرش را دنبال كرد و آسايش را از دژخيمان ستمكار و جلادان حكومت عباسي سلب نمود. ابوعبدالله برادر ابوالسرايا، انقلابي بزرگ زمان از او حمايت مي كرد و در كوفه فعاليت هاي خود را عملي مي ساختند، و اين برنامه از اوايل قرن سوم هجري حدود سال 202 آغاز گرديد و همچنان ادامه يافت. در آن زمان يكي از علويها به نام عباس بن موسي الكاظم عليه السلام حاكم كوفه كرده بودند براي آنكه مردم را بدين وسيله فريب دهند و اينكه بگويند حكومت اهل دين و خدا و اهل بيت پيغمبر صلي الله عليه و آله است و مأمون به فرزندان علي عليه السلام امكان هر موقعيتي را داده است. حضرت رضا عليه السلام را وليعهد نموده و عباس برادر آن امام را حكومت كوفه بخشيده است. به آن حاكم دستور داده بودند كه مردم را آرام كند، و آنها را به سوي خليفه مأمون و سپس وليعهدي حضرت رضا عليه السلام دعوت كند، يعني اول مأمون را تأييد كند، سپس به حضرت رضا عليه السلام بپردازد، ولي مردم كوفه كه نسبت به اين سياست و



[ صفحه 164]



تاكتيك مأمون خوش بين نبودند، به اين حاكم علوي پاسخ مثبت ندادند و به او گفتند: اگر ابتدا مردم را به سوي مأمون دعوت مي كني و بعد از مأمون برادرت امام رضا عليه السلام را عنوان مي كني، ما كاري به كارت نخواهيم داشت و دعوتت را نمي پذيريم ولي اگر ما را براي دعوت به برادرت يا يكي ديگر از خاندانت يا حتي خودت بخواني، حاضريم و با تو بيعت خواهيم كرد. [1] .

و اين به خاطر روح انقلابي شيعيان كوفه بود كه يك لحظه حاضر نبودند با اين حكومتهاي طاغوتي و شيطاني سازش داشته باشند. شيعيان كوفه همگام با علي بن محمد انقلابي بزرگ راه تلاش خود را در پيش گرفتند و حتي عليه آن علوي سازشكار، عباس بن موسي عليه السلام عصيان كردند. در نبردها و درگيريهاي وسيعي كه پيش آمد، بالاخره اباعبدالله برادر ابي السرايا كشته شد. [2] و عباس پسر امام موسي بن جعفر عليه السلام هم در اين برخوردها كشته شد و اين باعث اختلافاتي ميان گروههاي شيعه گرديد، و همچنان علي بن محمد انقلابات شيعه را رهبري مي كرد. [3] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 7، ص 144.

[2] تاريخ طبري، ج 7، ص 145 - الكامل ابن اثير، ج 6، ص 122 - جهاد الشيعه، ص 369.

[3] جهاد الشيعه، ص 370.