بازگشت

گروهها و اقليت هاي مذهبي


در ميان مسلمانها، مسيحيان و يهوديان و زردشتيان در كمال آزادي زندگي مي كردند، حتي كنيسه ها، كليساها و ديرها و آتشكده ها ترتيب مي دادند و به اجراي مراسم خاص خود مي پرداختند و كسي مزاحم كارشان نبود، آزادي مذهب كاملا رعايت مي شد و دولت



[ صفحه 146]



در كار دين كسي دخالت نمي كرد، حتي بعضي خلفا گاهي در مراسم ديني مذاهب ديگر شركت مي كردند، در شهرها، محله ها و كوچه هاي مخصوص يهوديها و مسيحيان و زردشتيها وجود داشت، در شهرهاي قديمي ايران مخصوصا تا امروز هنوز آثار آن باقي است، البته كسي مجبورشان نمي كرد كه يكجا زندگي كنند بلكه خودشان مايل بودند با هم كيشان خود در كنار هم باشند.

مردم به پنج نژاد تقسيم بودند: عرب، ايراني، مغربي (اروپايي)، ترك، بربر (آفريقايي)، و هر كدام از خليفگان به نژادي توجه داشتند، البته چنانكه يادآور شديم نهايت سعي بر اين بود كه بين آنان وحدتي ايجاد نشود. امتيازات طبقاتي به صورت امروزي اصلا وجود نداشتند. گرچه افراد ثروتمند بسياري وجود داشتند ولي ثروت آنها در راه استعمار و استثمار ديگران نبود، مالي داشتند و براي خود ذخيره مي كردند. و در مواقع مقتضي اگر حاكم مسلمان براي مصالح مسلمانها نيازي پيدا مي كرد، ثروتمندان اموال خود را در اختيار او مي گذاشتند، و اكثر وضع مردم خوب و درآمدشان كافي بود، زيرا جمعيت اندك و درآمد بسيار بود، مخصوصا غنايمي كه از كشورهاي فتح شده به دست مي آمد و به طرف سرزمينهاي اسلامي سرازير مي شد. و علاوه بر آن با اكثر كشورهاي شناخته شده ي آن روزگار روابط بازرگاني و داد و ستد برقرار كرده بودند.

برده داري و برده فروشي بزرگترين مسأله ي اقتصادي روز بود و اصلا برده ها قشري از اجتماع را تشكيل مي دادند، در بسياري از شهرها محلهايي براي تربيت بردگان وجود داشت. بيشتر اين بردگان كساني بودند كه با مسلمانها جنگيده و اسير شده بودند و طبق مقررات جهان روز بايد در خدمت فاتحان باشند. گرچه اسلام براي آن قوانين و محدوديتهايي قرار داده بود و مقرراتي وضع كرده بود كه هر برده پس از مدتي مي توانست خود را با قراردادي آزاد كند و دنبال كار خود برود، ولي برخي سوءاستفاده گرها حاضر نبودند اين منافعي را كه در چنگ داشتند، رها كنند. مخصوصا كنيزكاني را كه به اصطلاح برايشان هنرنمايي مي كردند و برايشان فرزند مي آوردند، كه بسياري از خلفا از كنيزها زاده شده بودند، از جمله مأمون و معتصم، و امامان ما نيز چند تن از كنيزكان باتقوا متولد شده



[ صفحه 147]



بودند، و چون كنيزي فرزند مي آورد، ام ولد، ناميده مي شود و آزاد بود، و اين دليل آن است كه برده ها در عين بنده بودن محترم و عزيز بودند، و با ديگر مردم مسلمان يكي مي شدند و حتي حاضر نبودند كه از اين مردم جدا شوند و برده داشتن هميشه پس از دو سه سال حل مي شد و ديگر بنده و غلامي وجود نداشت و همه آزاد بودند، همان طور كه اسلام مي خواست.

در اندلس نيز وضع بر همين منوال بود، روابط بين مردم بر همان اساس مبارزات نژادي بود كه همين مسأله بعدها باعث اضمحلال آنها گرديد، بربرها، پرتغال و اسپانياي امروز را فتح كرده بودند ولي عربها از آن بهره مي گرفتند و خود مي خواستند به تنهايي حكومت كنند كه خواهي نخواهي برخوردهايي به وجود مي آورد، همان طور كه در شرق، تركها همه كاره ي دستگاه خلافت شدند، در غرب اسلاوها كه به اصطلاح غلامان اروپايي بودند قدرت را در دست داشتند، در هر صورت امكان پيشرفت و موفقيت براي همه وجود داشت و غلام بودن مانع ترقي كسي نبود، نژاد خاص داشتن چندان مهم نبود، موفقيت ها بستگي به لياقت افراد داشت. در آن دوران زنها كاملا آزاد بودند، (نه مثل روزگار ما آزاد براي بي بند و باري) تا آنجا كه بعضي در امور دولت نيز مداخله مي كردند، زبيده زن هارون و پورانداخت همسر مأمون خود يك پاي حكومت بودند، و همه كاره ي كشور و چه بسيار اقدامات مفيدي كه انجام مي دادند. برخي زناني كه سري پرشور داشتند، در جنگها هم شركت مي كردند، در ميدان علم و دانش گام به گام مردان جلو مي رفتند، شعر مي گفتند، مناظره مي كردند، آثار هنري بديعي ايجاد مي نمودند، و خود كنيزان كه به اصطلاح امروز هنرمند و هنرپيشه به شمار مي رفتند، آنها را از نژادهاي مختلف حبشي، رومي، گرجي، چركس و عرب جمع كرده و در بازار مخصوصي در بغداد ارائه شان مي دادند. بيشتر به زيبايي و خوش صدايي آنها توجه مي شد. البته بايد دقت داشت كه برخي دختركان كه در كاري ممتاز بودند داوطلبانه به بازار برده فروشان مي رفتند تا از زندگاني مرفه قصر خليفگان يا اشراف برخوردار گردند [1] ، در غرب نيز به همين



[ صفحه 148]



نسبت زنان آزادي داشتند، و در كليه فعاليت ها شركت مي كردند، كه متأسفانه امروز همه را تمدن غلط اروپايي به فساد كشانيد و از آزادي خدمت به خانواده و جامعه جدا كرد و در قيد بي بند و باري خودآرايي شان قرار داد. در آن روزگار مردم چه زن و چه مرد، چه فقير و چه غني همه برحسب مرام و مسلك مذهبي خود تقسيم مي شدند، با توجه به اينكه براي اصول انساني و همزيستي خود كاملا اهميت قائل بودند. مذهب در زندگي آنان اهميت فراواني داشت، مخصوصا مسلماني كه خود زندگي بود، صلح و جنگشان، معاشرت و مراوده شان، جدايي و وصلشان، همه بر آن مبنا بود، گرچه سودپرستي عده اي مسير را منحرف مي كرد، اما اين مسأله اي نبود كه آشكار باشد، همان سودپرستي، جاه طلبي و مقام دوستي در سايه مذهب و پنهان در شرايط آن عملي مي شد، هر چه بود مذهب بود و هر چه ديده مي شد و ظاهر بود، دين بود.

بازار ريا و خودنمايي و تظاهر به مسلماني رواج كامل داشت. با اين وصف صفها مشخص نمي شد و دوست و دشمن شناخته نمي شدند، هر كس كار خود را چه صحيح و چه غلط با دين توجيه مي كرد، از خليفه گرفته تا باتقواترين افراد، و در حكومتهاي مذهبي هميشه ريا و نفاق، وسيله ي ارتقاي فرصت طلبان مي شود، اما شيعيان معيار و ميزاني بودند براي جدا كردن حق و باطل و تشخيص صحيح و نادرست، و از اين راه نيكوتر مي شد به واقعيت دست يافت. مخصوصا وجود امام زمان عليه السلام كه چون خورشيد درخشاني همه جا را نورافشاني مي كرد و هر طالب حقي را راهنما بود.

هر گروه، هر ملت و هر نژادي از مسلمانها آداب و رسوم خاصي داشتند، البته در يك سلسله جشنها و سوگها و مراسم ويژه ي اسلامي همه مشترك بودند مثل عيد فطر و عيد قربان و مراسم حج و رمضان و امثال آن، غير از اينها هر نژادي براي خودشان مراسمي داشتند، مثل ايراني ها كه نوروز را جشن مي گرفتند، به جشنها و عروسي هاي خود اهميت بسيار مي دادند و آن را باشكوه برگزار مي كردند، البته به طوري كه قبلا بيان كرديم، بيشتر از ايراني ها تقليد مي شد، اولا چون نزديكترين مردم به عربها بودند و ثانيا در دوران عباسي



[ صفحه 149]



ايرانيان همه كاره خلافت شده بودند و هر برنامه اي را بيشتر دوست مي داشتند عملي و اعمال مي كردند، به شرط آنكه مخالف با موازين اسلامي و خواست خليفه نباشد و تقريبا همه از آن استقبال مي كردند، و اين نماي مختصري از زندگي مردم آن دوران بود.


پاورقي

[1] امروز نيز عده اي به اميد خوشبختي! فرزندانشان را از خود جدا كرده و به اروپا يا آمريكا مي فرستند تا براي همه ي عمر خدمتگزار و دريوزه بيگانگان باشند.