بازگشت

همه چيز در خدمت طاغوتها


افسوس كه با همه ي اين ترقيات و پيشرفتهاي ظاهري، حكومت و نظام طاغوتي بر مسلمانها تسلط داشت، در تشكيلات شيطاني مگر ممكن است غير از مسير شيطان جايي ديگر رفت و قدمي ديگر برداشت؟ با همه ي پيشرفتهاي علمي و هنري، در انسانيت و عدالت واپس مي رفتند، بلكه همان علم و همان هنر نيز در خدمت ظالم و براي تأييد و تقويت او بود. ولايت شيطاني مانند سيلي انسان را به دنبال خود مي برد، هر چه هم انسان بخواهد تلاش كند كه با سيل حركت نكند، مگر مي شود؟ اين تلاش بيهوده است و يا آنكه اثرش ناچيز است كه كسي بخواهد خلاف مسير جريان سيل شنا كند، شنا كردن كه هيچ آيا مي شود فقط شخص برخيزد و جلوي سيل بايستد؟ باز هم مشكل است، اگر بشود از ضعف سيل است. در سيل حكومت طاغوت و شيطان، آدمي نمي تواند مسلمان باقي بماند. رحماني باشد و الهي، يا بايد همراه سيل به سنگها و صخره ها خورد و تكه تكه شد، يا در باتلاق فرورفت و يا آنكه غرق شد و اين مسير شيطاني است، اگر كسي نجات مي خواهد بايد سعي كند در مسير سيل نباشد، به كشتي مطمئن سوار شود تا خود را نجات دهد، و يا هجرت كند، مبارزه كند و بكوشد تا در پرتو ولايت الله قرار بگيرد، و الا ولايت شيطان حتما به جهنم ختم مي شود، «و جعلناهم ائمة يدعون الي النار و يوم القيمة لا ينصرون». [1] اين پيشوايان جهنمي طرفداران خود را به طرف آتش مي كشند و روز قيامت كسي آنها را ياري نخواهد كرد. «الم تر الي الذين بدلوا نعمة الله كفرا و احلوا قومهم دار البوار، جهنم يصلونها و بئس القرار» [2] اين افرادي كه نعمتهاي الهي را تغيير دادند و كفر پيشه كردند، طرفداران خود را به هلاكت و بدبختي خواهند رسانيد. ميعاد آنان جهنم است و چه بد جايگاهي است، همانها كه نعمت خدا و پيغمبر و امامت و قرآن و... را كفران مي كنند، بالاخره به جهنم سرازير مي شوند، همان مقصدي كه نظام طاغوتي مي خواهد،



[ صفحه 123]



كبوتري كه پايش بسته و بالهايش باز است پر مي زند. بيچاره خيال مي كند كه آزاد است و در فضاي لايتناهي پر گشوده، غافل از آنكه هر چه بال زند، از جاي خود تكان نمي خورد، حتي يك متر هم راهي را نپيموده است.

شيطان هم جامعه اش را به خود مشغول مي كند، به طوري كه گمان مي كنند آزادند. در صورتي كه اختيار و اراده و مسيرشان همان است كه شيطان مي خواهد.

در زمان عباسيان ترقيات و پيشرفتهاي بسياري در عالم اسلام پيدا شد، در تمام رشته ها مسلمانها نمونه هاي عالي بودند، در آن موقع تمام اروپا عصر حجر و دوران ابتدايي را مي گذراندند. عموما مستشرقين و محققين اين دوره را ستوده و عصر طلايي اسلامي لقب داده اند و قرن مشعشع اسلام، ناميده اند. يادآور شده اند كه مسلمانها در علم، هنر، اختراع و اكتشاف سرآمد جهانيان بوده اند، كه مختصري از آن را يادآوري كرديم، ولي آيا همه ي اين نشاطها و فعاليت ها و پيشرفتها به سود جامعه ي انساني و محيط اسلامي بود؟ آيا اخلاق و عدالت هم ترقي داشت؟ چرا امروز از آن همه پيشرفتها اثري برجا نيست؟ آيا جز اين است كه طاغوتها مانع موفقيت بودند؟ اگر حكومت در دست امام صادق عليه السلام يا امام جواد عليه السلام بود همه ي آن پيشرفتهاي علمي اثربخش مي شد، و الا همان پيشرفت در خدمت طاغوت قرار مي گيرد و او را تأييد مي كند. آزادمرداني كه با عباسيان مخالفت مي كردند، يا كشته مي شدند يا به زندان يا به تبعيد مي رفتند، در آن صورت مسلمان بودن و مسلمان ماندن مشكل بود. همان مسلماني كه همه چيزش در اختيار خدا و براي خدا باشد، براي خدا زندگي كند و براي خدا بميرد. شيعيان در خلاف جهت مسير خلفا حركت داشتند، آنها اهل سازش نبودند، مماشات نمي كردند، يك لحظه نمي توانستند با وضع موجود بسازند. «قل ان صلاتي و نسكي و محياي و مماتي لله رب العالمين» [3] نماز من، پرستش من، و زندگي و مرگ من براي خداوند پروردگار جهانيان است. در جامعه ي اسلامي و انساني هم كسي نمي تواند بندگي طاغوت كند. يا پيروي از شيطان، يا زندگي شرافتمندانه، امام باقر عليه السلام فرمايند: «لاعذ بن كل رعية دانت بولاية كل اما جائر ليس من الله و ان كانت



[ صفحه 124]



الرعية في اعمالها برة تقية و لاعصبن عن كل رعية، دانت بولاية امام عادل من الله و ان كانت الرعية في انفسها او في اعمالها ظالمة مسيئة» [4] افراد نيكوكار و شايسته اي كه تابع حاكم ستمكار باشند، آنها در رنج و عذاب خواهند بود و جامعه اي كه حاكمان عادل و رهبر شايسته الهي دارد موفق و منسجم است، اگر چه مردم در اعمال شخصي شان متجاوز و بدكار باشند.

مردمي كه در سايه ي ولايت مردان خدا زندگي مي كنند موفقند و اهل نجات، اگر چه مرتكب گناهاني بشوند، و آن كساني كه تحت ولايت و سرپرستي جز خدا و خدائيان هستند، اهل عذابند اگر چه در زندگي خصوصي نيكوكار باشند.

اگر اتومبيلي در غير مسير و هدف اصلي خود در حركت باشد و از لحاظ ظاهري هم بسيار مجهز و عالي باشد مسلما به مقصد نخواهد رسيد، و اگر در مقابل، اتومبيلي نقاشي و رنگ آميزي نداشته و ظاهرش جالب نباشد ولي در مسير هدف و مقصد خود حركت كند، بالاخره به نتيجه خواهد رسيد. اصل راننده است كه راه را بداند و مسير را بشناسد، و وسيله ي مناسب باشد، و آنها كه براي رهبري جامعه قدم برمي دارند بايد چنان باشند كه علي و فرزندانش بودند، و اين ولايت الله است، نه ولايت شيطان و طاغوت.



ترسم نرسي به كعبه اي اعرابي

كاين ره كه تو مي روي به تركستان است [5] .

در زمان بني عباس هرگونه اقدامي عملي شد جز ايجاد محيط سالم عدالت و حقيقت، زيرا خلاف خواست شيطانها بود. روي همين حساب ها بود كه حضرت علي عليه السلام با معاويه نساخت و هر لحظه درصدد بود كه ريشه اش را قطع كند. امام حسن عليه السلام به جنگ او رفتند، وقتي به امام حسين عليه السلام گفته مي شود با يزيد بيعت كند، مي فرمايد: «هيهات منا الذله» من زيربار اين ذلت نخواهم رفت و مرگ سرخ را امام انتخاب مي كند، و به همين ترتيب ديگر امامان بزرگوار شيعه، آنها اهل سازش با ستمكاران نبودند، بلكه پيوسته در برابر آنها مي ايستادند و با آنها پنهان و آشكار مبارزه مي كردند و جان بر سر اين سودا



[ صفحه 125]



مي نهادند. و پيروان راستين آنها نيز هرگز از مسير حق فاصله نگرفتند و با ظالمان كنار نيامدند، و آنها پايدار ماندند و به سرنوشت امامانشان زندان، تبعيد، شكنجه، محدوديت، محصوريت و شهادت دچار شدند.



[ صفحه 127]




پاورقي

[1] سوره ي قصص، آيه ي 41.

[2] سوره ي ابراهيم، آيات 28 و 29.

[3] سوره ي انعام، آيه ي 162.

[4] اصول كافي، كتاب الحجه - بحارالانوار، ج 27، ص 193.

[5] سعدي شيرازي.