بازگشت

ادب و نويسندگي


شعر و ادب، خطابه و سخنراني در دوران تسلط عباسيان تكامل بسيار يافت، و از زمان بني اميه كه تنها در وصف بيابان و كوه و صحرا شعر سروده مي شد گامهايي به پيش برداشته شد و اصلا سبك و روش و بيان و اسلوب جديدي پي ريزي گرديد. چه شعراي عربي الاصل و چه شعراي غيرعرب عربي زبان، همه گوي سبقت را از هم مي ربودند و در راه ترقي و پيشرفت زبان كوشا بودند. شعراء، نويسندگان و گويندگان بسياري در اين دوران پيدا شدند و اميران و خليفگان عباسي مشوق آنها بودند. مخصوصا شاعري براي



[ صفحه 116]



آنها كه از اين مسير ارتزاق مي كردند شغل نان و آب داري بود. هدفهاي شعر و نويسندگي و گويندگي در چند مطلب زير خلاصه مي شد: [1] .

1- تدوين دانشهاي ديني و فلسفي و كتابهايي درباره ي ادب و زبان عربي

2- ترجمه ي كتابهاي علمي بيگانه كه قبلا ذكر آن رفت. ابتدا ديوان محاسبات و سپس سياست و آنگاه علوم و دانشها.

3- تأليف كتابهايي در خصوص حرفه و فن و مسائلي در خصوص صنايع مختلف.

4- نوشتجاتي در مورد لطيفه و هزل و مسخرگي كه در اوايل مسلماني كمتر نمونه ي آن ديده مي شود.

5- بحث و مناظره و تدريس دانشها.

6- مطالبي درباره ي خوشگذراني ها و مي گساري ها و زن بارگي ها و... كه در زمانهاي پيش وجود نداشت.

و اما انديشه ها و مطالب و افكاري كه ضمن نوشتجات و اشعار درك مي شد عبارت بودند از:

1- شيوع معاني دقيق و افكار زيبا و تفكرات تازه بيش از آنچه در صدر اسلام بود.

2- توجه بسيار به انديشه هاي علمي شرق، مخصوصا ايران و بعدها به اندلس.

3- توجه زياد به روش قياس و توجه بيش از حد به فكر و عقل و پرداختن به فلسفه در شعر و نوشته و درس مخصوصا بعد از زمان ترجمه.

روش و اسلوب شعرسرايي و نويسندگي در اين عصر تغييرات ويژه اي داشت كه شامل مطالب زير بود:

1- سعي مي شد كه از الفاظ ساده برگزيده شود، نهايت مختصر و مفيد و ارتباط بين آنها و استفاده بسيار از آيات قرآن و ارتباط بين آنها و عدم پرداخت به گزافه گويي و دروغ پردازي مخصوصا در مسائل مربوط به دين و مذهب.



[ صفحه 117]



2- به كار بردن كلمات غيرعربي مخصوصا در اسمايي كه قبلا در زبان عرب كمتر وجود داشت مثل اسامي رنگها، غذاها، ظرفها، فرشها، ابزارآلات صنعتي، داروها و نام بيماري ها.

3- به كار گرفتن صنايع بديعي مانند مجاز، تشبيه، تمثيل، كنايه و امثال اينها مخصوصا در شعر.

4- برگزيدن القاب و عناوين طولاني براي خلفا و امراء.

5- تمايل بسيار به سجع و پرداختن به آن در عبارت پردازي.

6- زياده روي در برخي مسائل و سخن را به درازا كشيدن بويژه در سبك نويسندگان اندلس.

7- وضع اصطلاحات علوم و فنون و صناعات و اداره ي دولت و اسماء وسايل جنگي و احداث زبان كتابي كه با معيار منطق و فلسفه سنجيده مي شد نه با معيار بلاغت.

از نويسندگان بزرگي كه زمان حضرت امام جواد عليه السلام را درك كرده بودند ابراهيم الصولي بود كه در عراق مي زيست. او حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام را نيز مدح كرد، او را كاتب العراق لقب داده بودند، بعدها نيز ابن عميد در شهرستان قم شهرتي به هم زد و پس از او صاحب بن عباد شهره ي زمان شد و كتابهايي تأليف كرد، از جمله مجلدات «المحيط». ابوبكر خوارزمي و بديع الزمان همداني در قرن چهارم و ابن عبدربه در اندلس نشو و نما يافتند. در علم عروض و قافيه خليل بن احمد و سپس شاگردش اخفش فعاليت هاي بسياري داشتند. [2] .

اما در شعر خصوصيات ديگري بود كه يادآوري مي كنيم:

1- استعمال بسيار آثار عصبيت و افتخار در نسب و روشهاي سياسي، ديني و علمي.

2- اغراق گويي و دروغ پردازي در مدح پولدارها و ثروتمندان و آنها كه صاحب زور و قدرت بودند تا حد تنفرآور.

3- مسخرگي بسيار و پرده دري و بيان داستانهاي زشت و فحش و حتي بيان كلمات



[ صفحه 118]



زننده براي لطيفه گويي.

4- دروغ گويي در وصف شراب، غلام و زن توسط برخي مسلمانها كه گاهي در تمام عمر رنگ شراب را نديده و طعم آن را نچشيده بودند و ديگر موارد...

5- زياده روي در وصف طبيعت و بهار، گل و بستان، مجالس رقص، شكارگاهها و قصرها و...

6- زياده گويي در زهد و دوري از دنيا و آوردن پند و اندرز ضمن اشعار و داستانها و حكايتها و آيات قرآني.

7- مطالب فقهي و علمي را به صورت شعر درآوردن.

اينها برخي از خصوصيات شعري اين دوران بود.

اما تغييراتي كه در معاني و انديشه هاي شعري پيش آمد:

1- مرتب شدن افكار و انديشه ها در شعر و يك دست شدن آن.

2- به كار گرفتن برخي افكار خيالي و غيرممكن و غلو در آن در هجو يا تشبيه كه حتي گنجايش ذهني نداشت.

3- روشهاي ساده با فصاحت و معاني آشكار.

4- اختراع بديع در شعر و به كار بردن انواع آن براي هنرنمايي شاعر.

و اما تغييراتي كه در وزن اشعار و قافيه آنها پيدا شد:

1- زياده شعر سرايي در وزن و بحرهاي مشكل كه با زبان عربي خيلي توافق نداشت، مثل بحر مضارع و مقتضب. [3] .

2- پيدا كردن وزنهاي تازه اي كه خليل بن احمد آنها را كشف كرده بود.

3- پيدا شدن وزنهاي تازه اي كه مسلم بن وليد يا ابونواس و يا ابوالعتاهيه به كار مي بردند و روي آن شعر مي سرودند.

در قافيه نيز مخمس و مزدوج پديد آمد كه در كتابهاي ويژه ي ادبيات روي آن بحثها شده



[ صفحه 119]



است. [4] .

مهمترين مسأله اي كه در اين زمان وجود داشت، تكسب به شعر بود، يعني به خاطر پول شعر گفتن؛ روزها و شب ها شاعر مي نشست و در وصف يك ثروتمند آسمان و ريسمان را به هم مي بافت، تا در مدح او آفتاب و مهتاب را بياورد و ببرد و به يمن وجود او گردش زمين و آسمان را قرار دهد، تا چند درهم و دينار از ممدوح خود دريافت كند و آنها چه بهتر از برخي شعراي معاصر ما بوده اند، لااقل براي پول مدح مي گفتند، و اينها براي هيچ، و دوران عباسي شاعران و نويسندگان را متملق و چاپلوس بار آورده بود، كه برخي شاعران غلام و اسب و استر از اين راه داشتند و گاهي از اين راه تا مرتبه ي وزارت ارتقاء مقام پيدا مي كردند. صلاحيت و كارداني كه معيار ارتقاء نبود، تملق گويي و چاپلوسي نردبان ترقي بود. ياد ناصرخسرو شاعرايراني آزاده گرامي باد كه مي گويد:



من آنم كه در پاي خوكان نريزم

مر اين پربها در لفظ دري را



از شعرايي كه معاصر امام نهم بودند چند تن را نام مي بريم:

ابونواس كه ايراني الاصل بود و شيعه اي نيكو نهاد، در سال 199 هجري هنگامي كه از زندان و شكنجه اي طولاني آزاد شد، بدرود زندگي گفت. مسلم بن وليد در سال 208 مرد. ابوالعتاهيه در سال 211 در بغداد جهان را وداع كرد. ابوتمام در سال 231 رخت به سراي باقي كشانيد. البحتري در سال 206 متولد شد و در سال 284 از دنيا رفت. ابن الرومي در سال 221 متولد شد و در سال 283 جهان را وداع گفت. دعبل خزايي كه درباره ي او سخن بيشتر خواهيم داشت چون از اصحاب خاص امام بود. از ديگر شعراي معروف اين دوران مي توان بشاربن برد، ابن المعتز، المتنبي، ابن هاني اندلسي، ابوالعلاء معري، ابن خفاجه اندلسي، طغرايي، البهاءالدين زهير و... را نام برد. ابن قتيبه در كتاب «الشعر و الشعراء» سيماي شاعران زمان و كار خود را كه نوآوري در شعر كرده بود، ارائه مي دهد. [5] .



[ صفحه 120]




پاورقي

[1] كتاب الوسيط في الادب العربي و تاريخه، الشيخ احمد الاسكندري و الشيخ مصطفي عناني، چاپ دار المعارف مصر، نقل به اختصار از ص 241.

[2] همان، ص 245.

[3] در بحر مضارع مفاعيلن فاع لاتن چهار بار مفاعيل و فاعلات آيد و در بحر مقتضب از اصل مفعولات مستفعلن دو بار فاعلات مفتعلن آيد.

[4] شعري كه داراي پنج مصراع باشد مخمس است و آنكه جفت جفت باشد مزدوج مي باشد.

[5] كتابهاي ادب عربي عموما در اين خصوص بحث دارند و قسمتي نيز از شذرات الذهب آورده شده است.