بازگشت

انحراف حاكمان عباسي


اين دار و دسته كه ابتدا به عنوان طرفداران آل علي عليه السلام فعاليت داشتند و سنگ ذريه پيغمبر صلي الله عليه و آله را به سينه مي زدند، چون بر خر مراد سوار شدند و پيروزي را به دست آوردند، خود را خليفه ي مسلمين دانسته و به جنگ آل علي عليه السلام رفتند و آنان را تار و مار كردند. اينها مثل خلفاي اول كار به سادگي مسلماني، و در گوشه مسجد، و براي مردم، نمي توانستند كارهايشان را انجام دهند. آخر مسلمان بودن بسياري از تمايلات و شهوات نادرست را از انسان مي گيرد و اينها هم كه به معني واقعي مسلمان نبودند. مثل خيلي از افراد در زمانهاي مختلف، اسلام و مسلماني را تا جايي مي پذيرند كه براي منافعشان زيان نداشته باشد. عباسيان به كمك ايراني ها روي كار آمدند. مردم ايران نردبان ترقي اين گروه شدند. از اين ملت براي رسيدن به اهداف خود بهره مي جستند. هر كه را مي خواستند انتخاب مي كردند و هر كس را كه مانع راه آنها بود، از ميان برمي داشتند. برنامه ي حكومتي را از پادشاهان



[ صفحه 95]



ساساني برداشت كردند. با همان امتيازات طبقاتي و تبعيض ها كه باعث سقوط ايران شده بود و با برخي شعارهاي ايراني كه مثلا خليفه مظهر خدا در زمين است و سايه ي او، و از اين حرفها، برخلاف بني اميه اينها براي بودن خود، ايراني ها را براي خويش نگاه داشتند، و تظاهر به مسلماني مي كردند و انتقاد از بني اميه كه آنها ظالم بودند و بي دين و ما وابسته به خاندان محمد صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام و داراي حق خلافتيم، آن هم از طرف خدا!!! و ما وارثان نبوتيم و مي خواهيم اصول فراموش شده ي اسلام را زنده كنيم، پس سخن ما سخن پيامبر است و حرف پيغمبر حرف خدا است و هيچ كس نبايد خلاف امر الهي كاري را انجام دهد. پس هر چه گفتيم، هر غلطي كرديم، هر جنايتي مرتكب شديم و... جاي هيچ چون و چرايي ندارد. استبداد مطلق، ديكتاتوري محض، همان كه اسلام با آن مبارزه مي كند، ايراني ها هم در اين مسير كمكشان كردند. خود پيغمبر صلي الله عليه و آله با اصحابش يكسان روي خاك مي نشستند و اگر كسي از راه مي رسيد و آن حضرت را نمي شناخت نمي توانست تشخيص بدهد كدام پيغمبر است. ولي حالا اين به اصطلاح جانشينانش چه كاخها، چه قصرها، چه افراطها، چه اسرافها و...!



ميان ماه من تا ماه گردون

تفاوت از زمين تا آسمان است



كشورشان را مانند ساسانيان سازمان دادند، بين خليفه و مردم حجابها و فاصله هاي بسيار گذاشتند، مردم به رسم پارسيان در برابر خليفه قد خم مي كردند و بر زمين بوسه مي زدند. و مانند حكومتهاي ايران، آنان نيز خلافت را موروثي كردند. وليعهد دور از مردم در حرمسرا تربيت مي شد. و اكثر جنايتهاشان به دست ايراني ها انجام مي گرفت و اگر احساس مي كردند كه از دايره ي چاكري قدم بيرون نهاده اند، مثل ابومسلم ها و برمكي ها دورشان مي ريختند. انتخاب وزير اعظم و هيأت وزراء را از ايراني ها اقتباس كردند، وزيران تا حد خوش خدمتي محترم بودند و با كوچكترين تخطي از فرمان خليفه به دست جلاد سپرده مي شدند. اكثر وزيران عباسي به دست خليفگان كشته شدند. اين هم پاداش خوش رقصي ها و اسباب دست ظالم شدنهايشان، سرگذشت برامكه در دوران بني عباس درس عبرتي است براي آگاهان، در اين دوران كارمندان اداري و بايگاني و مأموران اجرا



[ صفحه 96]



و... رسم شد و هر كدام را دبير مي خواندند، تا حدي كه مورد توجه بودند، حاجب، دربان، دورباش، اسكورت و... را معمول كردند. كه تقريبا از زمان معاويه شروع شده بود و اينها رسميت بيشتري به آن دادند و ديگر مردم را به دربارشان راهي نبود. اين حاجبان گاه مي شد كه همه كاره بودند و خليفه در بسياري امور با آنها مشورت مي كرد و آنان نيز اوامر خودشان را صادر مي كردند. از معروف ترينشان فضل بن ربيع وزير مأمون بود كه حتي بسياري از كارها را به اطلاع مأمون نمي رسانيد. ايتاخ سردار ترك نيز بدين سمت مفتخر بود، همه دست بر سينه پيش امير، عباسيان خود حكام ولايات را برمي گزيدند و به آنها چندان اختيار نمي دادند، و گاهي كسي كه حكومت منطقه اي را داشت، خود در دارالخلافه مي نشست و از طرف خود افرادي را براي اداره ي امور آن منطقه مي فرستاد، و ايشان از درآمدهاي مربوطه برخوردار مي شدند.

ديگر از مهمترين مأموران عباسي قاضيان و خزانه دارها و مأموران پستي بودند؛ اكثر كارهاي مملكت تقسيم شده بود و حاكم بر همه نظارت داشت، ولي جز يك نماز تشريفاتي و فرماندهي سپاه كاري انجام نمي داد، دينها و مسلك هاي مختلف اغلب در قلمرو عباسيان همه يكسان و با آرامش زندگي داشتند، تنها چند تن از خلفا دستور داده بودند كه پيروان ساير اديان لباس مخصوص بپوشند و بر اسب و شتر سوار نشوند. و كار خليفه ها خوش گذراني بود و در مسجد نماز جماعت خواندن. آخر بعضي ها با نماز خواندن تنها مي خواهند منت سر خدا و مردم بگذارند. چه بسيار فعاليت هايي بايد انجام داد كه شرايط نماز انجام شده باشد. هر كسي كه تجاهر به فسقي نداشته باشد، مي تواند امام جماعت باشد. اينكه امتياز فوق العاده اي نيست. امتياز آن است كه شرايط ويژه ي امام و رهبري جامعه در راه هدف نماز «تنهي عن الفحشاء و المنكر» انجام گردد و نه تنها امام جماعت بلكه هر نمازگزاري بايد با فساد و گناه و ستم مبارزه كند. عباسيان ياران خود را از مال دنيا بي نياز مي كردند و چون به سرحد نهايي مي رسيد يك دفعه او را از مغز به زمين مي كوبيدند و اولين دستورشان غارت اموال آن كس بود.

عباسيان ديوانها تشكيل دادند كه هر كدام كار وزارتخانه هاي امروزي را انجام



[ صفحه 97]



مي دادند و عبارت بود از: ديوان خراج، ديوان ديه، ديوان مراقبت، ديوان سپاه، ديوان موالي، ديوان بريد (پست)، ديوان اقتصاد، ديوان مراسلات و مكاتبات (دفتر مخصوص)، ديوان حوايج (خدمات عمومي)، ديوان احشام، ديوان عطايا، ديوان آبياري و نظارت بر تقسيم آب، ديوان مراجعات، ديوان عمال (كارمندان) و...

مهمترين سازمانشان بريد بود كه پيغامها و نامه هايشان را به گوشه و كنار شهرها مي بردند و اخبار و گزارشهاي لازم و اطلاعات ويژه را به عرض مي رساندند و از همه جا اطلاعات كافي به دست مي آوردند كه در مملكت پهناورشان چه مي گذرد. وزارت بيت المال يا دارايي آنها سخت پركار و فعال بود.جرجي زيدان در كتاب تاريخ تمدن اسلامي و ابن خلدون در مقدمه اش و در كتاب عصر المأمون، اقلام بسياري از درآمد ساليانه ي فوق العاده زياد عباسيان مخصوصا دوران مأمون و معتصم را كه معاصر حضرت جواد عليه السلام بودند به دست مي دهند كه واقعا خيره كننده است، و چه بسيار افرادي كه براي محاسبه و حمل و نقل و دريافت اين اموال كلان به تكاپو مشغول بودند و مصرف اين درآمدها خود بحثي جداگانه مي خواهد كه مختصري از آن را در قسمت پيشين يادآور شديم و ديگر در اينجا بدان نمي پردازيم [1] تنها اين را يادآور مي شويم كه مخارج شخصي مأمون روزانه شش هزار دينار طلا بود و در سال دو ميليون و يكصد و نود هزار دينار مي شد كه هر دينار معادل هجده نخود طلا ارزش داشت به قيمت روز، و هر دينار ده درم بود و هر درهم معادل صد و پنجاه ريال به پول امروز ما و يك گوسفند را به يك درهم مي فروختند و يك بره چهار دانگ درم بود و هر دانگ يك ششم درم مي شد. در آن دوران به زراعت توجه بسيار مي شد و امكانات لازم را فراهم مي كردند، حتي مدارس و مجامعي براي درس و بحث روي مسائل كشاورزي تشكيل مي دادند. در آن زمان از صنعت غافل نبودند، از معادن فلزات بهره مي بردند. در بسياري از شهرها كارخانجات صابون سازي، تهيه ي انواع شيشه، كاغذسازي، پارچه بافي، حريربافي، پشمبافي، هر كدام با نقشهاي جالب و متنوع و قاليبافي، ميناكاري، نقاشي با طلا روي شيشه و انواع كريستال بسيار وجود داشت، مثلا



[ صفحه 98]



نوشته اند: [2] تنها در شهر بغداد چهارصد آسياي آبي مي گشت و چهار هزار كارگاه شيشه گري و سي هزار سفال سازي بود و چه بسيار كارگاههاي طلاكاري، نقره كاري، كشتي سازي، زورق سازي و سنگبري، چرمسازي، روغن كشي، اسلحه سازي، داروسازي و... بگذريم، نه مثل امروز كه صنعت مونتاژ وجود دارد و چشم به دست خارجي هاست، و چون نيك بنگريم هيچ نداريم، نه كشاورزي، نه هنر، نه صنعت و نه... در آن روزگار از هر جهت وسايل رفاهي براي تاجران و بازرگانان فراهم بود و راهها را براي آنها امن و امان كرده بودند، چه راه خشكي و چه راه دريايي، وسايل مورد نيازشان كاملا آماده بود، و بغداد مركز تجارت شده بود و براي هر حرفه اي بازاري جداگانه ترتيب داده بودند. بازرگانان با همه جا مراوده تجاري داشتند و در شام نيز در مركز آن دمشق جايگاهي بود براي تجارت و كسب و صنعت و... كه سرتاسر عالم را گرفتند و روابط تجاري از چين تا اسپانيا برقرار كردند، كمتر جاي ناشناخته اي براي آنها وجود داشت و بيشتر عربها بودند كه بدين شغل ها دست يافته بودند. هارون الرشيد تصميم گرفته بود كه براي ارتباط تجاري با كليه ي نقاط جهان كانالي ميان درياي سرخ و درياي مديترانه ايجاد كند كه بعدها در همان نقطه كانال سوئز را ايجاد كردند. ولي در آن زمان بنا به عللي او را منصرف كردند. در كار بازرگاني، جهانگردان عرب، در گوشه و كنار عالم پراكنده شدند و در هر جايي اثري از خود به يادگار مي گذاشتند و حتي نفوذ اسلام را به سرتاسر گيتي رسانيدند. و اي كاش با همه ي اين تلاشها در اصل عدالت و آزادي و انسانيت و مسلماني هم موفقيت كسب مي كردند. منافع مردم ايجاب مي كرد كه راهها امن و تجارت برقرار باشد، و قدرت عباسيان دزدان و غارتگران را نيز سر جاي خود مي نشانيد.



[ صفحه 99]




پاورقي

[1] برخي از آن را مي توان در تاريخ سياسي اسلام مطالعه كرد.

[2] تاريخ سياسي اسلام، ج 2، ص 236.