بازگشت

فرقه هاي اسماعيليه


اسماعيليه در طول دوازده قرن به طايفه ها و فرقه هاي گوناگوني تقسيم شدند. هر مكتب و مرام و مسلكي كه مسيري جز حق را بپمايد دچار چند دستگي و تفرقه مي شود، و اين را بايد بدانيم كه دين حق و مسير آن تنها يكي است و شعبه ها و فروعي ندارد. اين اختلافات ناشي از پيروان است و عدم آگاهي و درك و فهم آنها و يا انحراف آنان از مسير حق و يا گرايش به دنيا و علايق دنياست.

مهمترين فرقه هاي اسماعيليه كه در تاريخ راجع به آنها بحث شده، عبارتند از:



[ صفحه 70]



1- آغاخانيه - اينها همان بقاياي نزاريه هستند كه چون نام پيشوايشان آغاخان است، به اين عنوان معروف شدند.

2- ابوسعيديه - پيروان ابوسعيد حسن بن بهرام جنابي كه مردي ايراني از بندر گناوه بود و پيروان او عده اي از اعراب بدوي و نبطيان و ايراني ها بودند. در احساء بحرين دولتي تشكيل دادند كه پايتخت آن هجر بود و او در سال 301 هجري به دست يكي از پيروانش كشته شد.

3- برقعيه - پيروان محمد بن علي برقعي كه در سال 255 در اهواز خروج كرد و خود را به علوي ها منسوب نمود. بر خوزستان و بصره و اهواز مستولي شد. المعتضد خليفه ي عباسي او را شكست داد و در سال 260 هجري او را اسير كرد و در بغداد او را كشتند و بر دار كردند.

4- بهره - اينها فرقه اي از اسماعيليه بودند كه در هند غربي يا پاكستان به سر مي بردند و اكثر هندو هستند كه با اعراب يمني مخلوط شدند. اينها بقاياي مستعلويه مي باشند كه نزاريه و آغاخانيه مخالفانشان، آنان را در هند، خوجه مي خوانند. بهره كلمه ي گجراتي است كه در آن زبان، به معني تاجر و فروشنده است.

5- جنابيه - همان ابوسعيديه هستند. پيروان ابوسعيد بن حسن بن بهرام جنابي كه يادآور شديم.

6- حميريه - يا صباحيه كه پيروان حسن صباح حميري مي باشند.

7- خطابيه - پيروان ابوالخطاب مي باشند.

8- خلطيه - اينان معتقد بودند آنچه در قرآن و حديث از نماز و روزه و زكوة و حج و غيره وارد شده همه محمول بر معاني آنهاست و قيامت و بهشت و جهنم را انكار مي كنند.

9- خنفريه - پيروان علي بن فضل خنفري داعي اسماعيلي در يمن هستند. گويند او همه ي محرمات را حلال دانست، مساجد را خراب كرد و ادعاي پيغمبري داشت.

10- دروزيه - نام ايشان از كلمه ي درزي مؤسس آن طايفه گرفته شده است. بنيانگذار اين دسته حمزة بن علي زوزني بود كه الحاكم بامر الله خليفه ي فاطمي را تجسمي از روح



[ صفحه 71]



خداوند مي دانست. اكنون اينان در لبنان و سوريه بقايايي دارند و نفوس آنان را حدود دويست هزار تن گويند. آنها خود را موحدون مي خوانند.

11- صباحيه يا حميريه - پيروان حسن صباح هستند كه پيش از اين هم آورده شد.

12- عبيداللهيه - اين طايفه قائل به الوهيت عبيدالله مهدي و فرزندان او بودند.

13- غياثيه - منسوب به غياث نامي هستند كه مردي اديب و شاعر بود و كتابي در اصول اسماعيليه نوشته موسوم به بيان؛ و معني وضو و نماز و روزه و ساير احكام را بر طريق باطنيه بيان كرده و مي گويد مراد شارع همين است نه آنچه عوام فهميده اند.

14- فاطميه - اين طايفه آنهايي هستند كه معتقدند حكومت مخصوص فرزندان فاطمه عليهاالسلام است.

15- فدائيان - گروهي بودند كه براي كشتن مخالفان فرستاده مي شدند و در اين راه خود را فدا مي كردند (عمليات انتحاري).

16- قرامطه - وابستگان به حمدان قرمط بودند.

17- مباركيه - پيروان مبارك غلام آزاد كرده ي محمد بن اسماعيل بودند.

18- مستعلويه - پيروان مستعلي پسر كوچكتر المستنصر بالله فاطمي مي باشند.

19- مسقطيه - لقب ديگر نزاريه است و آنان را سقطيه نيز گويند، زيرا كه مذهب ايشان آن است كه امام مكلف به فروع نيست و مي تواند برخي تكاليف را ساقط گرداند.

20- مهدويه - پيروان ابوعبيدالله مهدي اولين خليفه ي فاطمي كه خود را المهدي خواند و در سال 322 مرد.

21- ميمونيه - طرفداران عبدالله ميمون قداح بودند.

22- ناصريه - پيروان دانشمند و شاعر اسماعيلي، حميدالدين ناصرخسرو قبادياني بودند.

23- نزاريه - پيروان نزار پسر بزرگتر المستنصر بالله فاطمي بودند. [1] .



[ صفحه 72]




پاورقي

[1] براي آشنايي بيشتر با اسماعيليه و فروع وابسته ي به آن كتابهاي بسياري نوشته شده به اين مدارك نيز مي توان مراجعه كرد: شيعه در اسلام - خاندان نوبختي - الحور العين - دائرة المعارف اسلام - سواد اعظم - اعلام الاسماعيليه - اسلام در ايران - العقيدة و الشريعة - فلسفة التشريع - تاريخ ادبي ايران، ادوارد برون - الفرق بين الفرق - تاريخ مذاهب اسلام - فرقه ي اسماعيليه - ديوان ناصرخسرو - فدائيان اسماعيلي - جامع التواريخ - طائفة الاسماعيليه - تاريخ بيهقي - معجم الانساب - اصول الاسماعيليه - الفهرست ابن النديم - يادي از قرامطه بحرين و فاطميان - تاريخ جهانگشاي جويني - حواشي مرحوم قزويني - بيان الاديان - تبصرة العوام - رسالة الغفران - رجال مامقاني - سياستنامه - ملل و نحل - تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام.