بازگشت

نامه به مرد سجستاني


از جمله نامه هاي آن حضرت، نامه اي است كه علامه مجلسي از كافي نقل مي كند، كه صيدلاني گفت: با مرداني از اهل سجستان و بست در سفر مكه بوديم، سال اول خلافت معتصم بود، در طواف كعبه حضور امام جواد (ع) رسيديم عرض كردم مردي است كه به ولايت و دوستي شما متكي و علاقمند است، ولي اهل ديوان است و من هم بايد خراجي به او بپردازم، اگر شما به او نامه اي مرقوم فرمائيد كه به من احسان كند، موجب سپاس و تشكر است.

امام (ع) فرمود من او را نمي شناسم.

عرض كردم من او را مي شناسم و اطمينان دارم كه از شيعيان و اردتمندان شما و برادران ايماني ما مي باشد و نامه شما به حال او مفيد خواهد بود.

امام (ع) كاغذ برداشت و اين نامه را به او نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم

اما بعد فان موصل كتابي هذا ذكر عنك مذهباً جميلاًَ و ان لك من عملك ما احسنت فيه فاحسن الي اخوانك و اعلم ان الله عزوجل مسائلك عن مثاقيل الذر و الخردل.

اين شخص كه نامه مرا به تو مي رساند از تو نقل كرد كه تو مذهب نيكو و پسنديده اي داري و اين كه اعمال تو مورد تحسين و رضايت خاطر مردم است، تا بتواني نسبت به برادران ديني خود نيكي كن و بدان كه خداوند عزّوجلّ در قيامت هر ذرّه و خردلي از عمل نيك را فراموش نمي كند.

راوي گفت: وقتي به سجستان رسيدم، خبر اين نامه را به والي آنجا حسين بن عبدالله نيشابوري داده بودند در دو فرسخي شهر به استقبال ما آمد چون نامه حضرت را به او دادم آن را بوسيد و به چشم كشيد و گفت حاجت تو چيست؟

گفتم: مالياتي بايد به ديوان محاسبات شما بدهم. گفت: آن را بخشيدم و تا من والي اينجا هستم، خراج از تو مطالبه نمي كنم.

آنگاه از وضع زندگي من پرسيد، چون جريان كار خود را براي او گفتم، به من محبّت بيشتري كرد و نوشت مادام العمر از ماليات معاف باشم و تا زنده بود، صله و احسانش نسبت به من قطع نشد.