بازگشت

نفرين ديگر آن حضرت بر دشمنش


از ابن اورمه روايت شده كه گفت : معتصم عده اي از وزرايش را خواست و گفت : بر عليه محمد بن علي عليهماالسلام شهادت دروغ بدهيد و بنويسيد كه مي خواسته خروج كند، آنگاه امام را فراخواند و گفت : تو مي خواستي عليه من خروج كني، فرمود : سوگند به خدا كه در اين زمينه كاري نكرده ام، گفت : فلاني و فلاني و فلاني عليه تو شهادت داده اند، و آنان را حاضر كردند و گفتند : آري، اين نوشته ها را از يكي از غلامانت گرفته ايم، آن غلام در يكي از اتاقها نشسته بود.

امام دستهايش را بلند كرد و فرمود :

خدايا! اگر عليه من دروغ گفتند آنان را بگير.

راوي گويد : به آن اتاق نگريستم كه چگونه در حركت و نوسان بوده و هر زمان يكي از آنان برمي خاست بر زمين مي افتاد، معتصم گفت : اي پسر رسول خدا من از آنچه كرده ام به سوي خدا توبه مي كنم از خدايت بخواه كه آن را ساكن نمايد، امام فرمود :

خدايا! آن را ساكن گردان، و تو مي داني كه آنان دشمنان تو و دشمنان من هستند.

پس اتاق از حركت ايستاد.