بازگشت

در رثاي نهمين ستاره ي ولايت




فغان از گردش چرخ ستمگر

ستم ها كرده بر آل پيمبر



زده آتش گلستان نبي را

نموده در به در آل علي را



يكي در طوس و بعضي را به بغداد

نموده خون جگر از زهر بيداد



جواد، آن ميوه ي باغ رسالت

ز كين مسموم شد، در شهر غربت



فتاده در ميان حجره بي يار

نبودي مونس، او را و نه غمخوار



لب تشنه، نه فرزندي كنارش

نه غمخواري كه باشد غمگسارش



جهان از داغ او ماتم سرا شد

جهاني زين مصيبت در نوا شد [1] .



[ صفحه 119]



الا اي آسمان از ديده، اشك خون به بار امشب

كه رفت از دار فاني، حجت پروردگار امشب



نهم شمع هدايت، پيشواي شيعيان، او

دهد دور از وطن جان، بي معين و غمگسار امشب



براي كشتن سلطان دين، با زهر جان فرسا

زني مأمور شد، با امر خصمي نابكار امشب



فروغ ديده ي زهرا (تقي) چون مجتبي جدش

به دست همسر خود، گشت مسموم و فكار امشب



در آغاز جواني، از پي ارشاد مردم شد

شهيد دين حق، مانند اجداد كبار امشب



گل گلزار احمد از جفاي دختر مأمون

نهان گردد به خاك سرد و جاويد در مزار امشب



الا اي مظهر جود خدا، ما مستمندان را

ز خوان عام خود، محروم از رحمت مدار امشب [2] .



[ صفحه 120]




پاورقي

[1] اشعار از شاعر محترم: آقاي سيد محمد تقي مقدم.

[2] اشعار از شاعر محترم: آقاي آواره.