بازگشت

مناظرات روشنگر امام خردسال


يكي از اصول پذيرفته شده تشيع اين است كه امام معصوم مي تواند با علم الهي پرسشهاي مردم را پاسخ دهد. شيعيان با توجه به سن كم امام جواد(ع) با انواع سؤالات و برپايي مجالس مناظره مي خواستند علم الهي امام را دريابند.

پس از شهادت امام رضا(ع) شيعيان گرد آمدند تا مسئله جانشيني را حل كنند. يونس عبد بن الرحمان كه از شيعيان قابل اعتماد، نزد امام رضا(ع) بود گفت تا زماني كه اين فرزند- امام جواد (ع) - بزرگ شود بايد چه كنيم؟ ريّان بن صلت از جاي برخاست و با اعتراض به او گفت: تو خود را در ظاهر مؤمن به امام جواد(ع) نشان مي دهي، ولي پيداست كه در باطن در امامت او ترديد داري. اگر امامت وي از جانب خداوند باشد حتي اگر طفل يك روزه هم باشد به منزله شيخ است و چنانچه از طرف خداوند نباشد حتي اگر هزار سال هم عمر كرده باشد مانند ساير مردم است. سرانجام در ايّام حج تعداد بسيار زيادي به قصد ديدار امام جواد(ع) عازم زيارت خانه خدا شدند. زماني كه به مدينه رسيدند وارد محل اقامت امام جواد(ع) شدند. ابتدا نزد عبدا...بن موسي برادر امام رضا(ع) رفتند. مردم سؤالات خود را از وي پرسيدند، اما از پاسخهاي بي پايه وي تعجب كردند در اين هنگام امام جواد(ع) وارد مجلس شد.

آن حضرت به سؤالات حاضران پاسخ گفت و شيعيان از پاسخهاي آن حضرت كه نشان از امامت و علم الهي بود شادمان شدند. سپس مردم به امام جواد(ع) روي آوردند و آنچه از مسائل ديني بر آنها مبهم بود از حضرت سؤال كردند و امام در حالي كه كودكي خردسال بيش نبود به دليل الهي بودن علم امامت قادر بود تمام مسائل علمي و فقهي شيعيان را پاسخگو باشد.

از روشهايي كه مأمون در مورد حضرت رضا(ع) به كار مي بست ، تشكيل مجالس بحث و مناظره بود. مأمون و بعد معتصم عبّاسي مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع) را در تنگنا قرار دهند. در مورد فرزندش حضرت جواد(ع) نيز چنين روشي را به كار بستند. به خصوص كه در آغاز امامت هنوز سني از عمر امام جواد(ع) نگذشته بود. مأمون نمي دانست كه مقام ولايت و امامت كه موهبتي است الهي، بستگي به كمي و زيادي سالهاي عمر ندارد.

اين خليفه مكّار كار زهر دادن به امام رضا(ع) را بسيار سرّي و مخفيانه انجام داده بود و سعي داشت جامعه از اين جنايت آگاهي نيابد. امّا با همه پرده پوشي و رياكاري، سرانجام بر علويان آشكار گرديد كه قاتل امام جز مأمون كسي نبوده است، وي براي پيشگيري از عواقب امر، توطئه ديگري آغاز كرد و با تظاهر به مهرباني و دوستي نسبت به امام جواد(ع) تصميم گرفت دختر خود را به حضرت تزويج كند تا استفاده اي را كه از تحميل وليعهدي بر امام رضا(ع) در نظر داشت از اين وصلت به دست آورد. بر اساس همين طرح بود كه امام جواد (ع) را در سال ( 204 ه.ق) يعني يك سال پس از شهادت امام رضا(ع) از مدينه به بغداد آورد. در نخستين مناظره علمي كه در مجلس مأمون برپا شد عالم برجسته دربار، يحيي بن اكثم به فضل و مرتبت علمي امام اعتراف كرد و سر خضوع و تسليم در برابر او فرود آورد و مردم نيز دريافتند چهره اي دانشمندتر از امام جواد(ع) در ميان مسلمانان نيست. اين روند محبوبيت روزافزون امام را در پي داشت. مأمون به دنبال مذاكراتي كه در جلسه مناظره امام با يحيي بن اكثم گذشت، دختر خود ام الفضل را به همسري حضرت در آورد!

(البته اين، قصد ظاهري مأمون بوده و گرنه قصد اصلي وي كنترل امام بوده است) كه با وجود مخالفت بني عباس و اثبات فضيلت امام، جلسه مناظره امام با يحيي بن اكثم را ترتيب داده و در آنجا ثابت نمود كه امام با وجود كودكي از نظر فضل و معرفت و حلم، سرآمد ديگران است. و ترتيب ازدواج امام با ام فضل را مهيا نمود و چنين گفت: الحمدللّه علي ما منّ به عليّ من السداد في الامر والتوفيق في الرأي و أقبل علي أبي جعفر و قال: إنّي مزوّجك ابنتي أم الفضل و ان رغم أنوف قوم...(1)

شبلنجي عالم اهل سنت مي گويد: مأمون شيفته او شد، زيرا با وجود كمي سن، فضل و علم و كمال عقل خود را نشان داده، عظمت خود را آشكار ساخت.(2)

ابن حجر هيثمي از علماي اهل سنت مي نويسد: مأمون او را به دامادي انتخاب كرد، زيرا با وجود كمي سن، از نظر علم و آگاهي و حلم بر همه دانشمندان برتري داشت.(3)

از امام جواد(ع) مناظرات متعددي نقل شده(4) است كه به عنوان نمونه به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

***

1. مؤمن بن حسن شبلنجي، نورالابصار في مناقب آل بيت النبيّ المختار، ص 160، قاهره، مكتبة المشهد الحسيني.

2. همان، ص 161.

3. ابن حجر هيثمي، صواعق المحرقه، ص 205، قاهره، مكتبة القاهره، چاپ دوم، 1385 ق.

4. احمد طبرسي، الاحتجاج، ج 2،ص 481، قم، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413.