بازگشت

فضاي جديد، شبهات جديد


اين كه از دوره ي امام باقر و امام صادق عليهما السلام اين كار آغاز شد، آن سؤال كنندگاني كه فضاها يا شبهات جديدي برايشان مطرح بود، كم كم به حضور ائمه عليهم السلام مي رسيدند و با احساس نيازي كه برايشان پديد آمده بود، شأن علمي ائمه عليهم السلام را كشف مي كردند. نكته ي دوم اين كه از آغاز سده ي دوم هجري ما با يك قشر فرهيخته روبه رو مي شويم. در حالي كه در دوره ي پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم و در دوره ي خلفا چنين قشري به اين معني نداريم. صحابه ي پيامبر صلّي الله عليه وآله وسلّم كشاورزي هم مي كنند، روايت از پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم هم مي شنوند و نقل مي كنند. يعني راوي حديث هستند. به غير از افراد معدودي مثل ابن عباس كه دغدغه ي علمي دارند، در دوره ي امام صادق و امام باقر عليهما السلام به بعد مي بينيم كه هم در بين شيعيان و هم در بين اهل سنت عده اي بودند كه به معني واقعي طلبه ي علوم و به دنبال اين بودند كه بتوانند اين مطالب را به دست بياورند و پاسخ سؤالات خود را بگيرند. مثلاً زراره اين گونه بود.
پس از شهادت امام رضا عليه السلام، امام جواد عليه السلام حدوداً در سن هشت سالگي به عنوان امام شيعيان مطرح شدند. در آن زمان پيش فرض يحيي بن اكثم اين بود كه ما بر پدر ايشان -يعني امام رضا عليه السلام- نمي توانستيم پيروز شويم، چون واقعاً بزرگ و عالم بود، اما اين كودك است. پس ما اگر بتوانيم حيثيت امام جواد عليه السلام را خدشه دار كنيم، در واقع توانسته ايم تفكر شيعي دال بر امامت را خدشه دار كنيم. اين موضوع از نظر مذهبي بسياري مهم بود، چون از نظر شيعه امام عليه السلامبه عنوان حجت الهي است. در حالي كه آن ها امام عليه السلام را به عنوان يك انسان عادي مي ديدند كه علم او زياد است.
در گزارش «احتجاج» اين مناظره ها مطرح است. همه ي بزرگان و علما جمع شدند و يحي بن اكثم را به عنوان طرف مناظره مطرح كردند. در آن جا يحيي بن اكثم سؤال ساده اي مطرح نمود: اين كه اگر فردي در حال احرام، شكاري را بكشد، حكمش چيست؟ يعني سؤال آغاز را ساده مطرح كرد و بعد به ترتيب بالا رفت تا حضرت را محك بزند. به اين دليل كه چنين سؤالي حتي در حد سؤال از عالمان متوسط هم نيست ولذا معلوم مي شود كه مواجه شدن او با حضرت با قدري كوچك شمردن است. البته مؤدبانه است. پاسخ امام عليه السلام اما بسيار دقيق است. امام عليه السلام يك فروعات يا جزئيات و ظرافت هايي را در سؤال مطرح كردند كه به ذهن يحيي بن اكثم هم خطور نمي كرد. حتي الآن هم اگر كتاب هاي فقهي و حديثي اهل سنت را ببينيد، اين جزئيات هنوز هم مورد بحث قرار نگرفته است و مختص فقه شيعه است. امام فرمودند: در حل كشته يا در حرم؟ عالم به حرمت بوده يا جاهل؟ از روي عمد كشته يا اشتباه؟ آزاد بوده يا غلام؟ صغير بوده يا كبير؟ اين اولين صيد او بوده يا بيشتر؟ آن صيد از پرندگان بوده يا غير آنها؟ كوچك بوده يا بزرگ؟ شخص مُحرم بر اين عمل اصرار دارد يا پشيمان شده؟ شب اين عمل را انجام داده يا روز؟ احرام عمره بوده يا احرام حج؟ و ... حدوداً يك سؤال يحيي بن اكثم را امام جواد عليه السلام به 64 سؤال فرعي تقسيم كردند و نشان دادند كه اصلاً نيازي به پاسخ گويي نيست، چون اين فرعيات به ذهن يحيي بن اكثم هم خطور نمي كرده است. يحيي بن اكثم هم آدم بزرگي بود؛ قاضي القضات مأمون بود. معمولاً قاضي القضات جزء بزرگ ترين افراد محسوب مي شدند. پس از طرح اين همه فروعات مسأله از سوي امام، آن شخص ديگر پاسخي نخواست و جلسه تمام شد و بدون اين كه مناظره ادامه پيدا كند، حضرت قدرت خود را نشان دادند.
مناظره ي ديگري را هم عالمان بزرگ اهل سنت با امام جواد عليه السلام انجام دادند و مباحث اختلافي بين شيعه و سني را مطرح كردند. يك مجموعه از احاديث در فضايل خلفا را از قول پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله وسلّم مطرح كردند كه اغلب آنها از منظر ما جعلي است، اما در مصادر حديثي اهل سنت وجود دارد. امام جواد عليه السلام با اين احاديث بسيار عالمانه و بدون هيچ گونه حساسيت مواجهه فرمودند و احاديث را به روش سنت نقد كردند كه مورد قبول آن افراد بود.

***