بازگشت

مولودي پرخير و بركت


در خانواده امام رضا - عليه السلام - و در محافل شيعه، از حضرت جواد - عليه السلام -، به عنوان مولودي
پرخير و بركت ياد ميشد. چنانكه «ابو يحياي صنعاني» ميگويد: روزي در محضر امام رضا - عليه السلام -،
فرزندش ابو جعفر را كه خردسال بود، آوردند. امام فرمود:«اين مولودي است كه براي شيعيان ما، با بركتتر از
او زاده نشده است»(6)
گويا امام، به مناسبتهاي مختلف، از فرزند ارجمند خود با اين عنوان ياد ميكرده و اين موضوع در ميان شيعيان و
ياران امام رضا - عليه السلام - معروف بوده است، به گواه اينكه دو تن از شيعيان بنام «ابن اسباط» و «عبّاد بن
اسماعيل» ميگويند: در محضر امام رضا - عليه السلام - بوديم كه ابو جعفر را آوردند، عرض كرديم: اين همان
مولود پرخير و بركت است؟ حضرت فرمود» :آري، اين همان مولودي است كه در اسلام بابركتتر از او زاده
نشده است»(7)
باز «ابو يحياي صنعاني» ميگويد: در مكه به حضور امام رضا - عليه السلام - شرفياب شدم، ديدم حضرت موز
را پوست ميكند و به فرزندش ابو جعفر ميدهد .عرض كردم: اين همان مولود پرخير و بركت است؟
فرمود:«آري، اين مولودي است كه در اسلام مانند او، و براي شيعيان ما، با بركتتر از او زاده نشده است»(8)
شايد در بدو نظر تصور شود كه مقصود از اين حديث اين است كه امام جواد از همه امامان قبلي براي شيعيان، با
بركتتر بوده است، در حالي كه چنين مطلبي قابل قبول نيست، بلكه بررسي موضوع و ملاحظه شواهد و قرائن،
نشان ميدهد كه ظاهراً مقصود از اين حديث اين است كه تولد حضرت جواد در شرائطي صورت گرفت كه خير و
بركت خاصّي براي شيعيان به ارمغان آورد، بدين معنا كه عصر امام رضا - عليه السلام - عصر ويژهاي بوده و
حضرت در تعيين جانشين خود و معرفي امام بعدي، با مشكلاتي روبرو بوده كه در عصر امامان قبلي، بي سابقه
بوده است، زيرا از يك سو پس از شهادت امام كاظم - عليه السلام - گروهي كه به »واقضيه» معروف شدند،
براساس انگيزه هاي مادي، امامت حضرت رضا (ع) را انكار كردند و از سوي ديگر امام رضا (ع) تا حدود چهل
و هفت سالگي داراي فرزند نشده بود و چون احاديث رسيده از پيامبر حاكي بود كه امامان دوازده نفرند كه نه نفر
آنان از نسل امام حسين خواهند بود، فقدان فرزند براي امام رضا - عليه السلام -، هم امامت خود آن حضرت، و
هم تداوم امامت را زير سؤال ميبرد و واقفيه اين موضوع را دستاويز قرار داده امامت حضرت رضا - عليه
السلام - را انكار ميكردند/گواه اين معنا، اعتراض «حسين بن قياما واسطي» به امام هشتم در اين مورد، و پاسخ آن حضرت است. «ابن
قياما» كه از سران «واقفيه» بوده است(9)، طي نامهاي به امام رضا - عليه السلام - او را متهم به عقيمي كرد و
نوشت :چگونه ممكن است امام باشي در صورتي كه فرزندي نداري؟!
امام در پاسخ نوشت: از كجا ميداني كه م داراي فرزندي نخواهم بود، سوگند به خدا بيش از چند روز نميگذرد كه
خداوند پسري به من عطا ميكند كه حق را از باطل جدا ميكند(10)
اين شگرد تبليغي از طرف «حسين بن قياما» (و ديگر پيروان واقفيه) منحصر به اين مورد نبوده است، بلكه اين
معنا به مناسبتهاي مختلف و در موارد گوناگون تكرار ميشده و امام رضا - عليه السلام - همواره سخنان و دلائل
آنان را رد ميكرده است(11)، تا آنكه تولد حضرت جواد به اين سمپاشيها خاتمه داد و موضع امام و شيعيان كه از
اين نظر در تنگنا قرار گرفته بودند، تقويت گرديد و اعتبار و وجهه تشيّع بالا رفت(12)
وسوسه هاي واقفيه و دشمنان خاندان امامت در اين مورد، به حدي بود كه حتي پس از ولادت حضرت جواد كه
واقفيه را خلع سلاح كرد، گروهي از خويشان امام رضا - عليه السلام - طبعاً بر اساس حسد ورزيها و تنگ نظريها
- گستاخي را به جايي رساندند كه ادعا كردند كه حضرت جواد، فرزند علي بن موسي نيست!!
آنان در اين تهمت ناجوانمردانه و دور از اسلام، براي مطرح كردن انديشههاي پنهاني خويش، جز شبهه عوام
فريبانه عدم شباهت ميان پدر و فرزند از نظر رنگ چهره! چيزي نيافتند و گندمگوني صورت حضرت جواد را
بهانه قرار داده گفتند :در ميان ما، امامي كه گندمگون باشد وجود نداشته است ! امام هشتم فرمود: او فرزند من
است. آنان گفتند: پيامبر اسلام (ص) با قيافه شناسي داوري كرده است(13)، بايد بين ما و تو قيافه شناسان داوري
كنند. حضرت (ناگزير) فرمود :شما در پي آنان بفرستيد ولي من اين كار را نميكنم، اما به آنان نگوييد براي چه
دعوتشان كردهايد///
يك روز بر اساس قرار قبلي، عموها، برادران و خواهران حضرت رضا - عليه السلام - در باغي نشستند و آن
حضرت، در حالي كه جامهاي گشاده و پشمين بر تو و كلاهي بر سر و بيلي بر دوش داشت، در ميان باغ به بيل
زدن مشغول شد، گويي كه باغبان است و ارتباطي با حاضران ندارد/
آنگاه حضرت جواد - عليه السلام - را حاضر كردند و از قيافه شناسان درخواست نمودند كه پدر وي را از ميان آن
جمع شناسايي كنند. آنان به اتفاق گفتند :پدر اين كودك در اين جمع حضور ندارد، اما اين شخص، عموي پدرش، و
اين، عموي خود او، و اين هم عمه اوست، اگر پدرش نيز در اينجا باشد بايد آن شخص باشد كه در ميان باغ بيل بر
دوش گذارده است، زيرا ساق پاهاي اين دو، به يك گونه است! در اين هنگام امام رضا - عليه السلام - به آنان
پيوست. قيافه شناسان به اتفاق گفتند: پدر او، اين است!
در اين هنگام علي بن جعفر، عموي حضرت رضا از جا برخاست و بوسه برلبهاي حضرت جواد زد و عرض
كرد: گواهي ميدهم كه تو در پيشگاه خدا امام من هستي(14). بدين ترتيب بكبار ديگر توطئه و دسيسه مخالفان
امامت براي خاموش ساختن نور خدا، با شكست روبرو شد و خداوند آنان را رسوا ساخت/

***

-6شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم مكتبة بصيرتي، ص 319 - طبرسي، اعلام الوري، الطبعة الثالثة، المكتبةالاًّسلامية،
ص347 - فتّال نيشابوري، روضة الواعظين، الطبعة الأولي، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1406 ه'.ق،
ص - 261كليني، اصول كافي، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'.ق، ج1، ص321 - علي بن عيسي الاًّربلي،
كشف الغمّة، تبريز، مكتبة بني هاشمي، 1381 ه'.ق، ج3، ص143/
-7مجلسي، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاًّسلامية، 1395 ه'.ق، ج50، ص 20/
-8كليني، فروع كافي، الطبعة الثانية، تهران دارالكتب الاًّسلامية، 1362 ه'.ش، ج6، ص361 - قزويني، سيد
كاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلي اللحد، الطبعة الأولي، بيروت،
مؤسسة البلاغ، 1408 ه'.ق، ص337/
-9شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص318 - علي بن عيسي الأربلي، كشف الغمّة، تبريز، مكتبة بني
هاشمي، 1381 ه'.ق، ج3، ص142 - تستري، محمد تقي قاموس الرجال، تهران مركز نشر الكتاب، ج3، ص 37/
-10كليني، اصول كافي، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'.ق، ج1،ص320 - طبرسي، اعلام الوري، الطبعة
الثالثة، المكتبة الاًّسلامية، ص346 - علي بن عيسي الاًّربلي، همان كتاب، ص 142 - شيخ مفيد، همان كتاب، ص
/318
-11علي بن عيسي الاًّربلي، همان كتاب، ص 142 - تستري، همان كتاب، ص 316 - كليني، همان كتاب،
ص321 - طوسي، اختيار معرفة الرجال (معروف به رجال كشّي)، تصحيح و تعليق: حسن المصطفوي، مشهد،
دانشگاه مشهد، 1348ه'.ق، ص 553، حديث شماره 1045/
-12قزويني، سيد كاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلي اللحد، الطبعة الأولي، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه'.ق،
ص337/
-13معتبر شناخته شدن قيافهشناسي از طرف پيامبر اسلام (ص) ادعائي بود كه صرفاً از طرف آنان مطرح شد و
هرگز به معناي تأييد آن از طرف امام رضا - عليه السلام - نبود، و اگر حضرت به اين پيشنهاد تن در داد، يا از
روي ناگزيري به اين دليل كه ميدانست اين كار در نهايت، به روشن شدن واقعيت، و اثبات پوچي ادعاي آنان تمام
ميشود/
قيافه شناسان كساني بودند كه از روي شباهت اندام، نسب اشخاص را تعيين ميكردند. قيافهشناسي نزد اعراب
جايگاه مهمي داشت. علماي اماميه تعليم و تعلّم و گرفتن مزد در قبال انجام دادن اين عمل را حرام ميدانند. برخي
از علماي اماميه اين عمل را مطلقاً حرام شمردهاند و برخي در صورتي آن را حرام ميدانند كه موجب فعل حرام
يا منجر به اظهار نظر قظعي گردد. هر كس كه از فقه اسلامي آگاهي داشته باشد، عدم جواز اين عمل و استفاده از
آن را مسلّم ميداند، چه رسد به اين كه به استناد آن، مسائل مربوط به ارث و نكاح و امثال اينها حل گردد! (ر.ك به
مقّرم، سيد عبدالرزاق، نكاهي گذرا بر زندگاني امام جواد - عليه السلام - ، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد
پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1370ه'.ش، ص35/(
-14كليني، اصول كافي، تهران، مكتبة الصدوق، 1381 ه'.ق، ج1، ص322 - مقرّم، سيد عبدالرزّاق، نگاهي گذرا
بر زندگاني امام جواد - عليه السلام- ، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس
دضوي، 1370ه'.ش. ص.36 به همين جهت بود كه امام رضا - عليه السلام - خود را به رسول خدا، و فرزندش
جواد را به ابراهيم فرزند پيامبر تشبيه ميكرد، زيرا پس از تولد ابراهيم از ماريه قبطيه برخي از همسران رسول خدا از روي حسد، چنين تهمتي به وي زدند و گفتند: اين نوزاد از «جريح» خادم رسول اكرم است!! ولي پس از
تحقيق و كاوش روشن شد كه اصولاً «جريح» فاقد عضو تناسلي است! و به اين ترتيب خداوند دروغ آنان را آشكار
ساخت و ماريه را از اين تهمت تبرئه كرد (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، قم المطبعة العلمية، ج4، ص
387 - الطبري، محمد بن جرير بن رستم، دلائل الاًّمامة، الطبعة الثالثة، قم منشورات الرضي، 1363 ه'.ق، ص
)/204 - 201