بازگشت

مناضره با يحيي بن اكثم (34)


وقتي «مأمون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامهاي براي حضرت جواد - عليه السلام - فرستاد و امام را به بغداد
دعوت كرد. البته اين دعوت نيز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهري و در واقع سفر اجباري بود .
حضرت پذيرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مأمون او را به كاخ خود دعوت كرد و پيشنهاد تزويج دختر
خود «اُمّ الفضل» را به ايشان كرد .
امام در برابر پيشنهاد او سكوت كرد. (35) مأمون اين سكوت را نشانه رضايت حضرت شمرد و تصميم گرفت
مقدمات اين امر را فراهم سازد .
او در نظر داشت مجلس جشني تشكيل دهد، ولي انتشار اين خبر در بين بني عباس انفجاري به وجود آورد: بني
عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراض آميزي به مأمون گفتند: اين چه برنامه اي است؟ اكنون كه علي بن موسي از
دنيا رفته و خلافت به عباسيان رسيده باز ميخواهي خلافت را به آل علي برگرداني؟! بدان كه ما نخواهيم گذاشت
اين كار صورت بگيرد، آيا عداوتهاي چند ساله بين ما را فراموش كرده اي؟ !
مأمون پرسيد: حرف شما چيست؟
گفتند: اين جوان خردسال است و از علم و دانش بهره اي ندارد .
مأمون گفت: شما اين خاندان را نمي شناسيد، كوچك و بزرگ اينها بهره عظيمي از علم و دانش دارند و چنانچه
حرف من مورد قبول شما نيست او را آزمايش كنيد و مرد دانشمندي را كه خود قبول داريد بياوريد تا با اين جوان
بحث كند و صدق گفتار من روشن گردد .
عباسيان از ميان دانشمندان، «يحيي بن اكثم» را (به دليل شهرت وي) انتخاب كردند و مأمون جلسه اي براي
سنجش ميزان علم و آگاهي امام جواد ترتيب داد .در آن مجلس يحيي رو به مأمون كرد و گفت: اجازه ميدهي
سؤالي از اين جوان بنمايم؟
مأمون گفت: از خود او اجازه بگير/
يحيي از امام جواد اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه ميخواهي بپرس .
يحيي گفت: درباره شخصي كه مُحْرِم بوده و در آن حال حيواني را شكار كرده است، چه ميگوييد؟ (36)
امام جواد - عليه السلام - فرمود: آيا اين شخص، شكار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) كشته است يا در حرم؟
عالم به حكم حرمت شكار در حال احرام بوده يا جاهل؟ عمداً كشته يا بخطا؟ آزاد بوده يا برده؟ صغير بوده يا كبير؟
براي اولين بار چنين كاري كرده يا براي چندمين بار؟ شكار او از پرندگان بوده يا غير پرنده؟ از حيوانات كوچك
بوده يا بزرگ؟ باز هم از انجام چنين كاري ابا ندارد يا از كرده خود پشيمان است؟ در شب شكار كرده يا در روز؟
در احرامِ عُمره بوده يا احرامِ حج؟ !يحيي بن اكثم از اين همه فروع كه امام براي اين مسئله مطرح نمود، متحير شد و آثار ناتواني و زبوني در
چهرهاش آشكار گرديد و زبانش به لكنت افتاد به طوري كه حضار مجلس ناتواني او را در مقابل آن حضرت نيك
دريافتند .
مأمون گفت: خداي را بر اين نعمت سپاسگزارم كه آنچه من انديشيده بودم همان شد .
سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آيا اكنون آنچه را كه نمي پذيرفتيد دانستيد؟!(37)

***

-34يحيي يكي از دانشمندان نامدار زمان مأمون، خليفه عباسي، بود كه شهرت علمي او در رشته هاي گوناگون
علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده اي داشت و با آنكه مأمون خود از نظر علمي
وزنه بزرگي بود، ولي چنان شيفته مقام علمي يحيي بود كه اداره امور مملكت را به عهده او گذاشت و با حفظ
سمت، مقام قضأ را نيز به وي واگذار كرد. يحيي علاوه بر اينها ديوان محاسبات و رسيدگي به فقرا را نيز عهده
دار بود. خلاصه آنكه تمام كارهاي كشور اسلامي پهناور آن روز زير نظر او بود و چنان در دربار مأمون تقرب
يافته بود كه گويي نزديكتر از او به مأمون كسي نبود .
اما متأسفانه يحيي، با آن مقام بزرگ علمي، از شخصيت معنوي برخوردار نبود .او علم را براي رسيدن به مقام و
شهرت و به منظور فخر فروشي و برتري جويي فرا گرفته بود. هر دانشمندي به ديدار او ميرفت، آنقدر از علوم
گوناگون از وي سؤال ميكرد تا طرف به عجز خود در مقابل وي اقرار كند !
-35در مورد ازدواج امام جواد، در صفحات آينده توضيح خواهيم داد .
-36يكي از اعمالي كه براي اشخاصِ در حال احرام، در جريان اعمال حج يا عمره حرام است شكار كردن است.
در ميان احكام فقهي، احكام حج، پيچيدگي خاصي دارد، از اينرو افرادي مثل يحيي بن أكثم، از ميان مسائل مختلف،
احكام حج را مطرح ميكردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمي قرار دهند !
-37مجلسي، بحار الأنوار، الطبعةالثانية، تهران، المكتبةالاًّسلامية، 1395 ه'.ق، ج 50، ص 76 - 75 - قزويني،
سيد كاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلي اللحد، الطبعةالأولي، بيروت، مؤسسةالبلاغ، 1408 ه'.ق، ص 172. - 168
راوي اين قضيّه «ريّان بن شبيب» - دايي معتصم - است كه از ياران امام رضا - عليه السلام - و امام جواد و از
محدثان مورد وثوق بوده است (قزويني، همان كتاب، ص 168 - شيخ مفيد، الاًّرشاد، قم، مكتبة بصيرتي، ص 319
- 321 - طبرسي، الاًّحتجاج، نجف، المطبعةالمرتضوية، 1350، ص 245 - مسعودي، اثبات الوصية، نجف،
منشورات المطبعةالحيدرية، 1374 ه'.ق، ص 216 - شيخ مفيد، الاًّختصاص، تصحيح و تعليق: علي اكبر
الغفّاري،، منشورات جماعة المدرّسين في الحوزةالعلمية- قم المقدسة، ص 99 .)