بازگشت

حديث سازان رسوا ميشوند!


نقل شده است كه پس از آنكه مأمون دخترش را به امام جواد تزويج كرد (48) در مجلسي كه مأمون و امام و يحيي
بن اكثم و گروه بسياري در آن حضور داشتند، يحيي به امام گفت :
روايت شده است كه جبرئيل به حضور پيامبر رسيد و گفت: يا محمد! خدا به شما سلام ميرساند و ميگويد: «من
از ابوبكر راضي هستم، از او بپرس كه آيا او هم از من راضي است؟». نظر شما درباره اين حديث چيست؟(49)
امام فرمود: من منكر فضيلت ابوبكر نيستم، ولي كسي كه اين خبر را نقل ميكند بايد خبر ديگري را نيز كه پيامبر
اسلام در حجة الوداع بيان كرد، از نظر دور ندارد. پيامبر فرمود: «كساني كه بر من دروغ ببندد، جايگاهش در
آتش خواهد بود. پس چون حديثي از من براي شما نقل شد، آن را به كتاب خدا و سنت من عرضه كنيد، آنچه را كه
با كتاب خدا و سنت من موافق بود، بگيريد و آنچه را كه مخالف كتاب خدا و سنت من بود، رها كنيد». امام جواد
افزود: اين روايت )درباره ابوبكر) با كتاب خدا سازگار نيست، زيرا خداوند فرموده است: «ما انسان را آفريديم و
ميدانيم در دلش چه چيز ميگذرد و ما از رگ گردن به او نزديكتريم» (50/)
آيا خشنودي و ناخشنودي ابوبكر بر خدا پوشيده بوده است تا آن را از پيامبر بپرسد؟! اين عقلاً محال است .
يحيي گفت: روايت شده است كه: «ابوبكر و عمر در زمين، مانند جبرئيل در آسمان هستند .«
حضرت فرمود: درباره اين حديث نيز بايد دقت شود؛ چرا كه جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرّب درگاه خداوند
هستند و هرگز گناهي از آن دو سر نزده است و لحظه اي از دايره اطاعت خدا خارج نشده اند، ولي ابوبكر و عمر
مشرك بودهاند، و هر چند پس از ظهور اسلام مسلمان شده اند، اما اكثر عمرشان را در شرك و بت پرستي سپري
كردهاند، بنابر اين محال است كه خدا آن دو را به جبرئيل و ميكائيل تشبيه كند .
يحيي گفت: همچنين روايت شده است كه: «ابوبكر و عمر دو سرور پيران اهل بهشتند»(51). درباره اين حديث چه
ميگوييد؟ .
حضرت فرمود: اين روايت نيز محال است كه درست باشد، زيرا بهشتيان همگي جوانند و پيري در ميان آنان يافت
نميشود (تا ابوبكر و عمر سرور آنان باشند!) اين روايت را بني اميه، در مقابل حديثي كه از پيامبر اسلام
درباره حسن و حسين - عليهما السلام - نقل شده است كه «حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشتند»، جعل
كردهاند .
يحيي گفت: روايت شده است كه «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است». حضرت فرمود :اين نيز محال است؛
زيرا در بهشت، فرشتگان مقرب خدا، آدم، محمد و همه اينها و فرستادگان خدا حضور دارند، چطور بهشت با
نور اينها روشن نميشود ولي با نور عمر روشن ميگردد؟ !يحيي اظهار داشت: روايت شده است كه «سكينه» به زبان عمر سخن ميگويد (عمر هرچه گويد، از جانب مَلَك و
فرشته ميگويد .)
حضرت فرمود: من منكر فضيلت عمر نيستم؛ ولي ابوبكر، با آنكه از عمر افضل است، بالاي منبر ميگفت: «من
شيطاني دارم كه مرا منحرف ميكند، هرگاه ديديد از راه درست منحرف شدم، مرا به راه درست باز آوريد .«
يحيي گفت: روايت شده است كه پيامبر فرمود: «اگر من به پيامبري مبعوث نميشدم، حتماً عمر مبعوث
ميشد»(52 .)
امام فرمود: كتاب خدا (قرآن) از اين حديث راستتر است، خدا در كتابش فرموده است: «به خاطر بياور هنگامي
را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و از تو و از نوح...»(53). از اين آيه صريحاً بر ميآيد كه خداوند از پيامبران
پيمان گرفته است، در اين صورت چگونه ممكن است پيمان خود را تبديل كند؟ هيچ يك از پيامبران به قدر چشم بر
هم زدن به خدا شرك نورزيده اند، چگونه خدا كسي را به پيامبري مبعوث ميكند كه بيشتر عمر خود را با شرك به
خدا سپري كرده است؟! و نيز پيامبر فرمود: «در حالي كه آدم بين روح و جسد بود (هنوز آفريده نشده بود) من
پيامبر شدم .«
باز يحيي گفت، روايت شده است كه پيامبر فرمود: «هيچگاه وحي از من قطع نشد، مگر آنكه گمان بردم كه به
خاندان خطّاب (پدر عمر) نازل شده است»، يعني نبوت از من به آنها منتقل شده است .
حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا امكان ندارد كه پيامبر در نبوت خود شك كند، خداوند ميفرمايد:
«خداوند از فرشتگان و همچنين از انسانها رسولاني بر ميگزيند»(54). (بنابر اين، با گزينش الهي، ديگر جاي
شكي براي پيامبر در باب پيامبري خويش وجود ندارد .)
يحيي گفت: روايت شده است كه پيامبر فرمود: «اگر عذاب نازل ميشد، كسي جز عمر از آن نجات نمييافت .«
حضرت فرمود: اين نيز محال است، زيرا خداوند به پيامبر اسلام فرموده است» :و مادام كه تو در ميان آنان
هستي، خداوند آنان را عذاب نميكند و نيز مادام كه استغفار ميكنند، خدا عذابشان نميكند»(55). بدين ترتيب تا
زماني كه پيامبر در ميان مردم است و تا زماني كه مسلمانان استغفار ميكنند، خداوند آنان را عذاب نميكند (56).

***

-48در مورد اين ازدواج در صفحات آينده بحث خواهيم كرد .
-49علامه اميني در كتاب الغدير (ج 5، ص 321) مينويسد: اين حديث دروغ و از احاديث مجعول محمد بن
بابشاذ است .
» -50وَلَقَدخَلَقنَا الانْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَ تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ اًّ لَيْهِ مِنْ حَبْلِ الوَرِيد (سورهّ ق: 16 .)
-51علامه اميني اين حديث را از برساخته هاي «يحيي بن عنبسْ » شمرده و غير قابل قبول ميداند، زيرا يحيي
شخصي جاعل حديث و دغلكار بوده است (الغدير، ج 5، ص 322). «ذهبي» نيز «يحيي بن عنبسه» را جاعل
حديث و دغلكار و دروغگو ميداند و او را معلوم الحال شمرده و احاديثش را مردود معرفي ميكند (ميزان
الاعتدال، الطبعةالأولي، تحقيق: علي محمد البجاوي، دار اًّحيأ الكتب العربية، 1382 ه'.ق، ج 4، ص 400 .)
-52علاّمه اميني ثابت كرده است كه راويان اين حديث دروغگو بوده اند (الغدير، ج 5، ص 312 و 316 .)
» -53وَ اًّ ذْ اَخَذْنَا مِنَ النّبِيّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ » (سوره احزاب: 7 )
» -54ا ُلله يَصْطَفِي مِنَ المَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النّاسِ » (سوره حج: 75 )
» -55وَ مَا كَانَ الله لِيُعَذّبُهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللهُ مُعَذّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ » (سوره انفال: 33 )
-56طبرسي، احتجاج، نجف، المطبعة المرتضوية، 1350 ه'.ق، ج 2، ص 248 - 247 - مجلسي، بحار الأنوار،
الطبعةالثانية - تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه'.ق، ج 50، ص 83 - 80 قرشي، سيد علي اكبر، خاندان وحي،
چاپ اول، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1368 ه'.ش، ص 647 - 644 - مقرّم، سيد عبدالرزاق، نگاهي گذرا بر
زندگاني امام جواد - عليه السلام -، ترجمه دكتر پرويز لولاور، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس
رضوي، 1370 ه'.ش، ص 100 98.