بازگشت

باز شبيه شب باراني ام


باز شبيه شب باراني ام

زاده ي دريايم و طوفاني ام

مثل اويس از قرن آواره ام

در پي ياران خراساني ام

عاشقي ام را همه فهميده اند

مِهر شده مُهر به پيشاني ام

دست نسيم است سر گيسويش

دست خودم نيست پريشاني ام

ابروي او نورٌ عَلي نور شد

عاشق اين طاق چراغاني ام

داده جنون هستي من را به باد

روز نخستي كه شنيدم جواد

مي چكد از كنج لبانم شراب

خانه ات آباد خرابم خراب

سنگ تراشي دل سنگم گرفت

تيشه زد و ساخت از آن دُر ناب

شانه زد و يكسره دل ريخت ريخت

در خم آن گيسوي پر پيچ و تاب

واي اگر دست تو افتد دلم

فارقم از روز حساب و كتاب

جاذبه ي محض مرا نور كن

حضرت خورشيد به جانم بتاب

جذبه ي پيغمبر اُمّي جواد

اي به ابي انت و اُمي جواد

نيست فقط روز مبادا كريم

هست همه روز و شبم با كريم

ياد گرفته است كه بر هيچ كس

رو نزند اين دلم الا كريم

هر چه گره بيشترم مي زند

مي شود اين فاصله ها ... تا كريم

خواهش ما جرعه اي از آب بود

داد ولي پهنه ي دريا كريم

بس كه درِ بسته زدم خسته ام

باز نشد هيچ در امّا كريم

در نزده در به روي ام باز كرد

باز همين طايفه اعجاز كرد

فيض مسيحايي ات عيسي بَرَد

دست به دامان تو موسي برد

از همه دل مي برد آقاي ما

بيشتر از حضرت زهرا برد

روي پرش لطف كن و پا گذار

رتبه ي جبريل به بالا برد

شكر برايت حرم آخر رسيد

ناله ي مجنون دل ليلا برد

بال بده تا حرم كاظمين ...

با نفس واي حسينم ... حسين

مثل هميشه دم ايوان طلا

نام تو شد نام تو سوگند ما

نام تو گفتم و باران گرفت

خيس شد از گريه ي ما صحن ها

پنجره فولاد گره باز كرد

از من افتاده به لطف شما

مثل هميشه دم باب الجواد

حاجت ما بود كه آقا رضا ...

... جان جوادت ببرم كاظمين

تا كه بخوانيم به پايين پا ...

..." آمدم اي شاه پناهم بده

خط اماني ز گناهم بده "

واي اگر غصه ي مادر نبود

حال تو اينقدر مكدر نبود

مثل حسن شد جگرت ريز ريز

حيف كه بالين تو خواهر نبود

كاش زمين آب نمي ريختند

حيف به جز خنده پسِ در نبود

سخت كشيدند تو را روي بام

واي اگر بام كبوتر نبود

شكر خدا قسمت تو بام شد

گودي و نامحرم و خنجر نبود

خوب شد از حنجره ات خون نريخت

حرمله در لحظه ي آخر نبود

شكر خدا پيش نگاهت ز بام

بر سر نيزه سر اصغر نبود

شكر خدا پيكرت عريان نشد

زير سم اسب پريشان نشد

***