بازگشت

امشب دهيد مژده صدف را به گوهرش


امشب دهيد مژده صدف را به گوهرش

آن گوهري كه رنگ الهي است زيورش

امشب فلك گشوده به ماه مدينه چشم

ريزد به خاك مقدم آن ماه، اخترش

امشب به خنده شمس ولايت گشوده لب

در كف بُود ستاره ي خورشيد پرورش

امشب خدا به خلق، جواد الائمه داد

آن كس كه گشته جود و كرم سائل درش

امشب عليّ سوم و چارم امامت ماست

ريحانه اي ز دامن ريحانه در برش

نور نهم امام نهم حجت نهم

وجه خدا كه گشته رضا مات منظرش

آيينه ي رضا كه سلام و درود خلق

بر آفتاب حُسن و جمال منورش

تا نام حق بود، صلوات و سلام حق

بر حضرت جواد و به ريحانه مادرش

اين است آن امام جوادي كه دست جود

باشد به دست پُر كرم جود پرورش

اين است آن جواد امامان كه آمدند

شرمنده اهل جود ز جود مكررش

گردون اگر نه دور سرش باد، سرنگون

خورشيد اگر نه خاك درش، خاك بر سرش

بحر سه گوهر است و يم هشت درّ ناب

آن هشت بحر و اين سه گهر مدح گسترش

در كودكي معلم پيران پارسا

صد پور اكثم اند ز شاگرد كمترش

يحيي چو طفل كوچك مكتب نديده اي

مأمون بسان عبد ذليلي برابرش

زيبد كه كعبه با حجر و مروه و صفا

گردد هماره دور رواق مطهرش

نام محمد است مبارك بر او كه هست

حُسن و جمال و خُلق و خصال پيمبرش

نامش محمد است و بود پاي تا به سر

زهد علي و عصمت زهراي اطهرش

روشن شد از ولادت او ديده ي رضا

كوري چشم خصم كه مي خواند ابترش

بگشوده چشم و راند به لب تا شهادتين

چون جان خود گرفت رضا سخت در برش

از جوّ و ابر و ماهي و يم تا گشود لب

تعظيم كرد زاده ي هارون به محضرش

نُه ساله نَه، امام بشر بود پيش از آن

كآدم دمد روان خدايي به پيكرش

آدم نهاده بوسه به درهاي آستان

حورا گرفته آبرو از خاك مقبرش

دارد به دست خويش كليد بهشت را

آنكس كه روز حشر جواد است ياورش

جان جهان فداي امامي كه كرده حق

از كودكي بعالم ايجاد رهبرش

اين است آن حديقه كه جود است ميوه اش

اين است آن سفينه كه نور است لنگرش

من كيستم گداي جوادالائمه ام

آنكس كه جود اوست همان جود داورش

هنگام جود، ابر كرم از كفش خجل

وقت دعا سپاه اجابت مسخرش

در كارزار، تيغ چو گيرد به دست خويش

ياد آور علي بود و فتح خيبرش

دارد به سينه علم رُسل را ز كودكي

باشد به چهره نور امامان ديگرش

در فُلك نور، گر نگري اوست ناخدا

بر چرخ علم، گر گذري اوست محورش

هر گه نسيم مي وزد از شهر كاظمين

عطر بهشت مي دمد از خاك معبرش

يا حضرت جواد هر آن كو گداي توست

هرگز نياز نيست به تخت و به افسرش

هركس كه گشت تشنه ي جام ولاي تو

از جوي كاظمين ببخشند كوثرش

شكر خدا كه پيش تر از صبح آمدن

"ميثم" ز جام عشق تو پر بود ساغرش

***