بازگشت

قرص قمر دارد رضا


در بغل امشب يكي قرص قمر دارد رضا

بر زبان شكر خداي دادگر دارد رضا

بارگاه زاده موسي چراغان مي شود

در حريمش جشن ميلاد پسر دارد رضا

اِقتران مهر و مه گرديده امشب، يا مگر

نور چشمانش محمد را به بر دارد رضا

بر امام هشتمين حق كرده فرزندي عطا

زين پسر پيغام تبريك از پدر دارد رضا

آمد آن يكتا دُر عصمت كه بر ميلاد او

تهنيت از حضرت خيرالبشر دارد رضا

بر عقيمي آن كه بر فرزند موسي طعنه زد

گو بيا امشب ببين نور بصر دارد رضا

در كنار مهد او بنشسته بيدار و به لب

ذكر خواب از بهر طفلش تا سحر دارد رضا

ذكر خواب از بهر او مي گويد و گريان بود

من نمي دانم چرا چشمان تر دارد رضا

گاهي از اين موهبت شاد است و گاهي دل غمين

چون كه از پايان كار او خبر دارد رضا

«خسرو» از مداحي او مي كند بس افتخار

گر بدين منصب مدامش مفتخر دارد رضا

***