بازگشت

خونين تر است از همه لاله ها دلم


خونين تر است از همه لاله ها دلم

ميسوزد از شراره زهر جفا دلم

آتش فتاده است زسر تا به پاي من

يارب ببين كه زهر چه كرده است با دلم

دل در ميان سينه من نيست آتشي است

ازبسكه سوخته است نمانده به جا دلم

دشمن به كشتنم شده راضي چرا چو نيست

هرگز به رنج مورچه اي هم رضا دلم

من در ميان حجره در بسته ام ولي

بگشوده چشم در همه ارض و سماء دلم

چندان به درد طي شده عمرم كه جز به مرگ

ديگر به هيچ نگرديده وا دلم

***