بازگشت

تا از مژه ات تير در ابرو بگذاري


تا از مژه ات تير در ابرو بگذاري

صد داغ نهان بر دل آهو بگذاري

نه يوسف بي ظرفيتي تا كه به بازار

زيبايي خود را به هياهو بگذاري

اين گونه كه موزوني و خوش، بين دو ابروت

هر شب به گمانم كه ترازو بگذاري !

اي ماه جوان! بگذر از اين سو كه جهان را

انگشت عجب بر لب چاقو بگذاري

اي ماه جوان! آه ولي زود نباشد :

كامل نشده دست به زانو بگذاري؟!

وقت است كه بنشيني و شب هاي جهان را

توصيف كني، شانه به گيسو بگذاري

***