بازگشت

لب مي زند كه مادر خود را صدا كند


لب مي زند كه مادر خود را صدا كند

يا حق واژه ي جگرم را ادا كند

او ناله مي زند جگرم سوخت هيچ كس

گويا قرار نيست به او اعتنا كند

مي خندد امّ فضل به همراه عده اي

تا خون به قلب حضرت ابن الرضا كند

يك ظرف آب ريخت روي زمين پيش او

نگذاشت تا كسي به لبش آشنا كند

در حجره دست و پا زدنش يك بهانه بود

تا روضه اي براي خودش دست و پا كند

مي خواست با خيال غم جد بي كفن

آن حجره ي ستم زده را كربلا كند

واي از دقايقي كه به گودال يك نفر

بالاي سر رسيد كه سر را جدا كند

بايد عقيله بعد برادر در آن ميان

فكري به حال سوختن بچه ها كند

حالا غروب يك نفس افتد به خواهري

لب مي زند كه مادر خود را صدا كند

***