بازگشت

گم شد ميان هلهله سوز صدايت


گم شد ميان هلهله سوز صدايت

لبخند آمد در جواب ناله هايت

فصل بهارت طعمه ي پاييز مي شد

آري اجابت بود پايان دعايت

مظلوميت مثل عمويت حد ندارد

در خانه هم ياري نداري جز خدايت

در خنده هاي زهرآلودش نمي ديد

يك خاندان را مي نشاند در عزايت

از بس كرامت داشت چشمت، قاتلت هم

سهمي طلب مي كرد از ابر عطايت

آبي ندادند و صدايت خشك مي شد

يك حجره ي در بسته مي شد كربلايت

***

راحت شدي از دست اين دنيا و مادر

از حوض كوثر آب آورده برايت

***