بازگشت

در ميان حجره يارب كيست غوغا مي كند


در ميان حجره يارب كيست غوغا مي كند

شكوه زير لب ز بي رحميِ دنيا مي كند

ز آتش زهر جفا چون شعله مي پيچد به خود

دود آهش روز را چون شام يلدا مي كند

خاك عالم بر سرم گويي جواد ابن الرضاست

كز عطش مي سوزد و خون، قلب زهرا مي كند

آب را مي ريزد آن بيدادگر روي زمين

هر چه آب آن تشنه لب از او تمنا مي كند

در سنين نوجواني همچو زهرا مادرش

جان شيرين را به راه دوست اهدا مي كند

تا بپرسد حال آن پهلو شكسته در جنان

از پي ديدار او خود را مهيا مي كند

تشنه لب با قلب سوزان جان به جانان مي دهد

قاتلش جان دادن او را تماشا مي كند

شد دل (ژوليده) خون از داغ جان فرساي او

كز غمش اشعار او خون در دل ما مي كند

***