بازگشت

سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان!


سوخت از زهر هلاهل جگرم مادر جان!

تيره شد روز به پيش نظرم مادر جان!

من در اين حجره ي در بسته خود مي پيچم

كس نداند كه چه آمد به سرم مادر جان!

نكشد گر كه مرا زهر جفا، خواهد كشت

خنده ي همسرِ بيدادگرم مادر جان!

من جوادم كه به ياد تو سخن مي گويم

چون تو را از همه مشتاق ترم مادر جان!

همچو شمعي اثر زهر ستم آبم كرد

سوخت پروانه صفت بال و پرم مادر جان!

همسرم پشت در خانه به دست افشاني

من به ياد تو و مسمارِ درم مادر جان!

چون تو در فصل جواني ز جهان سير شدم

كه زده داغ تو بر جان شررم مادر جان!

به لب خشك منِ غمزده آبي برسان

كز عطش سوخته پا تا به سرم مادر جان!

شعر (ژوليده) گواهي دهد از غربت من

دوست دارم كه بيايي به برم مادر جان!

***