بازگشت

از دل حجره ي تاريك كه بسته است درش


از دل حجره ي تاريك كه بسته است درش

مي رسد ناله اي و دل شده خون از اثرش

چيست؟ اين ناله ي سوزنده و از سينه ي كيست؟

صاحب ناله مگر سوخته پا تا به سرش

اين فروغ دل زهراست كه خون است دلش

اين جگرگوشه ي موساست كه سوزد جگرش

اين جواد است كه از تشنگي و سوزش زهر

جان سوزان بود و ناله ي جانسوز ترش

خانه اش قتلگه و همسر او قاتل اوست

بارالها تو گواهي كه چه آمد به سرش

همسر مرد برايش پر و بال است ولي

همسر سنگدل او بِشِكسته است پرش

آتش زهر چنان كرده به جانش تأثير

كه كنَد هر نفس سوخته اش تشنه ترش

شهر بغداد بُوَد شاهد مظلومِ دگر

پسري را كه دهد جان ز ستم چون پدرش

كاش مي بود غريب الغربا در آنجا

تا زماني نِگرد غربت تنها پسرش

***