بازگشت

اي كرامت سائل صحن و سرايت يا جواد


اي كرامت سائل صحن و سرايت يا جواد

اي سلامت جود بر جود و عطايت يا جواد

اي كه بارد جود از دست گدايت يا جواد

اي صفاي دل حريم با صفايت يا جواد

اي دواي دردمندان خاك پايت يا جواد

دوست و دشمن كند مدح و ثنايت يا جواد

اي كرم داران، درم داران، گداي كوي تو

حسن كلّ انبيا در طلعت دلجوي تو

خوي احمد، خوي حيدر، خوي زهرا، خوي تو

نخل طوبي سايه اي قامت دلجوي تو

چشم خلقت، دست خلقت، روي خلقت، سوي تو

كعبه ي جان همه دار الولايت يا جواد

در جمال بي مثالت اي عزيز مرتضي

مي توان روي خدا را ديد با چشم رضا

نيست خالي آني از نور تو دامان فضا

حكمراني مي كني هم بر قدر هم بر قضا

سجده آورده است بر خاك درت صبر و رضا

اي رضاي حضرت حق در رضايت يا جواد

آفتاب چشم خورشيد ولايت كيست تو؟

آسمان جود و درياي عنايت كيست تو؟

مشعل پيوسته تابان هدايت كيست تو؟

صورت حق را فروغ بينهايت كيست تو؟

كلك صنع كبريا را طرفه آيت كيست تو؟

جز خدا نتوان كسي گويد ثنايت يا جواد

كودكي بودي كه نور از دانشت عالم گرفت

علم از فيض تو فيض عيسي مريم گرفت

دست حيرت بر لب خود زاده ي اكثم گرفت

ديد در ظاهر تو طفلي رتبه ات را كم گرفت

پنجه ي نطق تو حلقوم ورا محكم گرفت

گشت مبهوت كلام دلربايت يا جواد

پور اكثم لب چو بگشايي اسيرت مي شود

قدرت مأمون عّباسي حقيرت مي شود

علم مديون كلام دلپذيرت مي شود

نور هم پروانه ي روي منيرت مي شود

هر نفس يك وحي از حيّ قديرت مي شود

وحي بارد از كلام جانفزايت يا جواد

اهل دانش مخزن علم خدايت خوانده اند

اهل بينش وجه ذات كبريايت خوانده اند

اهل دل اهل ولا روح دعايت خوانده اند

اهل جود اهل كرم بحر عطايت خوانده اند

دوست داران رضا ابن الرّضايت خوانده اند

سيّدي ابن الرّضا جانم فدايت يا جواد

هست و بود بضعه ي پاك پيمبر كيست تو

دُرّ دريا و درياي سه گوهر كيست تو

آسمان جود را پيوسته محور كيست تو

آل عمران، نور و فرقان، حمد و كوثر، كيست تو

دست داور، روي احمد، نجل حيدر، كيست تو

بسته دل بر پنجه ي مشكل گشايت يا جواد

اي غبار كاظمينت آبرو را آبرو

اي محمّد هم به نام و هم به خلق و هم به خو

اي نهاده مهر گردون بر در صحن تو رو

من به خلوتخانه ي دل با تو دارم گفتگو

در كناري مرغ روحم پر زند از چار سو

تا كه گردد طاير صحن و سرايت يا جواد

اي كه بي حرز تو مأمون از بلا ايمن نبود

اي كه بي مهر تو حتّي خوار در گلشن نبود

اي كه بي مهرت فلك را آه در دامن نبود

پاسخ مهر تو زهر كينه ي دشمن نبود

اجر تو در حجره ي در بسته جان دادن نبود

كشت از بيگانه بدتر آشنايت يا جواد

ناله كردي تا پريد از لانه مرغ جان تو

درد بودي پاي تا سر درد شد درمان تو

اي فداي چشم گريان و دل سوزان تو

عالمي شوزند با ياد لب عطشان تو

چشم قاتل هم به وقت مرگ شد گريان تو

چون نگرديد چشم ياران در عزايت يا جواد

ريخت جاي آب يارت عاقبت آتش به كام

گشت عمر حضرتت با ماه ذيقعده تمام

بر تو و بر غربت و بر كام عطشانت سلام

اين شنيدم جسم پاكت اوفتاد از روي بام

ماند جسمت بر زمين اي زاده ي خير الانام

ريخت سيل اشك «ميثم» از برايت يا جواد

***