بازگشت

تكان گريه ي سختي به شانه ها دادي


تكان گريه ي سختي به شانه ها دادي

بهانه دست جگرهاي چشم ما دادي

اجازه داد نگاهت كه عاشقت باشم

جواز نوكريِ امشب مرا دادي

"حسين" گفتنت آقا؛ دليل تشنگي است

به لب ز اشكِ غمش كوثر بقا دادي

شكستني شده اي ! پشتِ بام جاي تو نيست

دوباره گوش به دردِ دلِ خدا دادي !؟

اگر چه مقتلتان واژه ي «كلوخ» نداشت

شبيه شيشه زمين خوردي و صدا دادي

غريبي تو، تصاوير اشك رهگذران

بدون حجله به اين كوچه ها نما دادي

سه روز پيكرتان را كفن نكرد كسي!

عجب مجال گريزي به كربلا دادي

***