بازگشت

بنده ام بنده ي ولاي توام


بنده ام بنده ي ولاي توام

عاشق صحن با صفاي توام

تو جوادي و من گداي توام

يا جواد الائمه ادركني

قامتم خم شده ز بار بلا

حاجتم باشد از تو يا مولا

نجف و كاظمين و كرب و بلا

يا جواد الائمه ادركني

اي كه از زهر خون شده جگرت

به تو و جد و مادر و پدرت

منِ بيچاره را مران ز درت

يا جواد الائمه ادركني

سائلم سائلم جوابم دِه

تشنه ي جام وصلم آبم دِه

چشم گريان، دلِ كبابم دِه

يا جواد الائمه ادركني

به امام و به حرمتِ شهدا

به علي و به مادرت زهرا

دست خالي نمي روم ابدا

يا جواد الائمه ادركني

اي تو را يارِ بي وفا كشته

با لبِ تشنه از جفا كشته

با چنان پاكي و صفا كشته

يا جواد الائمه ادركني

بسته با دستِ فتنه راهِ تو شد

همه جا پُر ز سوز و آهِ تو شد

حجره ي بسته قتلگاهِ تو شد

يا جواد الائمه ادركني

مانده بر بام جسم بي كفنت

مرغ ها ناله زن به گرد تنت

سايه كردند بر روي بدنت

يا جواد الائمه ادركني

لرزه بر جان اهل دين افتاد

شعله بر قلب مسلمين افتاد

تنت از بام بر زمين افتاد

يا جواد الائمه ادركني

***