بازگشت

مژده اي ياران نگار آمد نگار آمد نگار


مژده اي ياران نگار آمد نگار آمد نگار

بر تن هستي قرار آمد قرار آمد قرار

غنچه ي زهرا به بار آمد به بار آمد به بار

عالم از يك گل بهار آمد بهار آمد بهار آمد بهار

جان به شوق او نثار آمد نثار آمد نثار

ليل رفت اينك نهار آمد نهار آمد نهار

دامن ريحانه ات گرديده گلشن يا رضا

خانه ي تو، قلب تو، چشم تو، روشن يا رضا

اي رضائيون رخ ابن الرضا را بنگريد

ركن ايمان، حصن دين، كهف تُقي را بنگريد

چارده مرآت حسن كبريا را بنگريد

هيبت و قدر و جلال مرتضي را بنگريد

بر سر دست رضا حُسن خدا را بنگريد

طلعت قرآن جمال مصطفي را بنگريد

قبله ي اهل ولا باب المراد است اين پسر

جود با لبخند مي گويد جواد است اين پسر

اي عروس فاطمه خيرالانام آورده اي

عاشر ماه رجب ماه تمام آورده اي

عرشيان را آفتابي مستدام آورده اي

فرشيان را رهبري گردون مقام آورده اي

نوريان را در همه عالم امام آورده اي

ناريان را آيت برداً سلام آورده اي

جان جان عالم است اين بر سر دوشش بگير

اي عروس موسي جعفر در آغوشش بگير

آسمان گويد كه اين خورشيد تابان من است

عرش مي بالد كه اين ماه فروزان من است

عدل مي نازد كه اين مولود، ميزان من است

وحي مي خندد كه اين پاكيزه تن، جان من است

مادرش ريحانه مي گويد كه ريحان من است

در بغل او را رضا گيرد كه قرآن من است

بشنويد از حضرت جبريل با صوت جلي

كوثر دوم مبارك باد بر آل علي

اي وجود جود از جود وجودت يا جواد

دوستان و دشمنان مرهون جودت يا جواد

حضرت معبود مشتاق سجودت يا جواد

لوح دل آئينه ي غيب و شهودت يا جواد

مدح تو گفته خداوند ودودت يا جواد

اي ز وهم خلق، بالاتر حدودت يا جواد

تا ابد ظرف وجود از جود و احسان تو پُر

هم تو دُرّ هشت دريايي و هم بحر سه دُر

نوح دل يوسف لقا موسي كلام عيسي دمي

بحر ايمان را گهر دُرهاي رحمت را يمي

هم كتاب ا... ناطق هم خطاب محكمي

در محيط علم سكّاندار كلّ عالمي

در سنين خرد سالي پير پور اكثمي

از تمام انبيا غير از محمد اعلمي

در جواب يك سئوال آري هزاران مسئله

افكني بر گردن صد پور اكثم سلسله

آبرو بخشان عالم آبرومند توأند

در سنين كودكي افلاك پابند توأند

جود و احسان، علم و تقوا چار فرزند توأند

صد چو لقمان مستمند حكمت و پند توأند

باد و بارن، ابر و دريا بي قرارت مي شود

در شكار ماهيي مأمون شكارت مي شود

اي بلنداي زمان مرهون عمر كوتهت

اختران پروانه ي روي نكوتر از مهت

تن، نه بلكه جان ارباب كرم خاك رهت

عرش و فرش و آسمانها و زمين دانشگهت

علم ما كان و يكون سطري به قلب آگهت

در كتاب آسماني خوانده حق وجه اللّهت

مي درخشد تا قيامت كوكب اقبال تو

شوكت عباسيان چون مور شد پامال تو

دست تو وقت كرم كار خدايي مي كند

چشم تو از عالمي مشكل گشايي مي كند

خُلق تو حتي ز دشمن دلربايي مي كند

مهر تو در مُلك دل فرمانروايي مي كند

ذات حق در طلعت تو خود نمايي مي كند

عالم خلقت سر كويت گدايي مي كند

با تو دارم عرض حاجت از تو مي خواهم مراد

يا جواد ابن جواد ابن جواد ابن جواد

اي تو شمع و عالمت پروانه يا ابن الرضا

اي رضا را نازنين دردانه يا ابن الرضا

دامن ريحانه را ريحانه يا ابن الرضا

جود، پيش جود تو افسانه يا ابن الرضا

من گدايم بر در اين خانه يا ابن الرضا

آشنايم، نيستم بيگانه يا ابن الرضا

تو مرا سر مست از جام ولايت مي كني

تو به مأمون حرز مادر را عنايت مي كني

كيستم من سائل كوي تو يا ابن الرضا

روز و شب گرم هياهوي تو يا ابن الرضا

مدح خوان تو، ثنا گوي تو يا ابن الرضا

تشنه كامي بر لب جوي تو يا ابن الرضا

من گدا، جود و كرم خوي تو يا ابن الرضا

دست دل آورده ام سوي تو يا ابن الرضا

اي هماره لطف و احسان و كرامت كارتان

كيست «ميثم» خاك راه ميثم تمّارتان

***