بازگشت

آسمان اشك شوق مي باريد


آسمان اشك شوق مي باريد

عشق روي زمين قدم مي زد

دست باران به شانه ها مي خورد

خلوت باغ را بهم مي زد



اسكله بر افق تبسم كرد

موج و ساحل كنار هم ماندند

جزر و مد كف زدند و رقصيدند

و صدفها ترانه مي خواندند



پر و بال كبوتران وا شد

دل خود را به آسمان دادند

ماتشان برده بود و از بالا

خانه اي را بهم نشان دادند



خانه ي آيه ها و آينه ها

كعبه تنها رفيق و همگامش

قعر زير بناي آن خورشيد

پاتوق هر فرشته اي بامش



ناگهان عرش بر زمين افتاد

فرش تعظيم كرده و پا شد

و ملائك به چشم خود ديدند

سرزمين مدينه زيبا شد




ازدحام گدا چنان پشتِ

در خانه هجوم آوردند

به گمانم كه روزيِ خود را

تا نگيرند بر نمي گردند



همه مست اند مستِ اين خانه

پس نه، اين خانه نيست ميكده است

چه قدر شاد شد امام رضا

كه جوادش ز راه آمده است



نهمين نور خانواده ي عشق

هشتمين طفل مادر دنيا

پسر ماهِ حضرت خورشيد

پدر جود و مهرباني ها



هنر يك نگاه او حاتم

بسكه از رتبه ي كرم رد شد

باعث قحطي گدا شده است

دست و دل بازي اش زبانزد شد



السلام اي امام سائلها

حضرت عشق همجوار خدا

دامنت رابه دست ما برسان

لطف حقه اي خزانه دار خدا



جود تو علت وجود من است

سوره ي كوثر امام رضا

تو جواني جواني ام به فدات

اي علي اكبر امام رضا



تو بهاري و سبزي و سروي

ما خميده درخت پائيزيم

گريه ي تو ز ماتم زهراست

ما براي تو اشك مي ريزيم



گرچه بي ارزشيم و سرباريم

ما خريده شديم گريه كنيم

خنده اصلاً به ما نمي آيد

آفريده شديم گريه كنيم

***