بازگشت

مينويسم سر خط نام خداوندِ رضا


مينويسم سر خط نام خداوندِ رضا

شعر امروز بپرداز به لبخند رضا

آنكه با آمدنش آمده محشر چه كسي ست؟

از تو در آل نبي با برِكت تر چه كسي ست؟

آنكه از آمدنش عشق بيان خواهد شد

" عالم پير دگر باره جوان خواهد شد "

آسمان! از سر خورشيدِ تو خواب افتاده؟

يا كه از چهره ي اين طفل نقاب افتاده؟

بي گمان حافظ چشمان تو ابروي تو بود

" دوش در حلقه ي ما قصه ي گيسوي تو بود "

آسمان از نفسش يك شبه منظومه نوشت

روزي شعر مرا حضرت معصومه نوشت

عدد سائل اين خانه زياد است امروز

شعر وارد شده از باب جواد است امروز

باز با لطف رضا كار من آسان شده است

كاظمين دلم امروز خراسان شده است

دوست دارم كه بگردم حرم مولا را

بوسه باران كنم از ياد تو پايين پا را

بنويسيد كه تقويم بهاري بشود

روز او روز پسر نام گذاري بشود

خالق از دفتر توحيد جناس آورده

جهل اين قوم چرا چهره شناس آورده؟

شك ندارم كه از اين حيله ي ابتر مانده

رو سپيديست كه بر چهره ي كوثر مانده

به رضا طعنه زدن جاي تأسف دارد

گر چه يعقوب شده، مژده ي يوسف دارد

اين جوان كيست كه معناي قيامت شده است

سند محكم اثبات امامت شده است

گندمي باشد اگر رخ نمكش بيشتر است

با پيمبر صفت مشتركش بيشتر است

اين جوان كيست كه سيماي پيمبر دارد

بنويسيد رضا هم علي اكبر دارد

اهلبيت آينه ي بي مثل قرآن اند

اين جوان كيست كه از خطبه ي او حيرانند؟

نسل در نسل، شما مايه ي ايمان من يد

من نفس مي كشم از اينكه شما جان من يد

نزند دشمنت از روي حسادت نظرت

چند روزيست پريشان شدم آقا! پسرت...

غصه اي نيست اگر اين همه دشمن دارد

پسرت حرز تو را تا كه به گردن دارد

پسرت مثل علي بوده، امير است امير

پسرت چشمه ي جوشان غدير است غدير

آخر شعر من از قلب هدف مي گذرد

كاظمين تو هم از راه نجف مي گذرد

تا ز مولا ننويسيم ادب كامل نيست

چون كه بي نام علي ماه رجب كامل نيست

يا علي يا اسد الله عنان دست تو است

جلوه كن باز يدالله جهان دست تو است

***