بازگشت

از پشت درب بسته كسي آه مي كشد


از پشت درب بسته كسي آه مي كشد

يوسف دوباره ناله زيك چاه مي كشد

در زير پاي هلهله ها اين صداي كيست؟

اين پاي كوب و دست فشاني براي كيست؟

از ظرف آب ريخته بر اين زمين بپرس

از يك كنيز يا كه از آن يا از اين بپرس

زرد است از چه گندم روي دل رضا

بر باد رفته است چرا حاصل رضا

زلف مجعد پسرش را نگاه كن

آنگاه ياد يوسف غمگين چاه كن

اي كاش دست كاسه انگور مي شكست

تا چهره جواد به زردي نمي نشست

اي كاش زهر قاتل و مسموم خويش بود

اي كاش كشته اثر شوم خويش بود

ديدند چند طايفه اي از كبوتران

با بال روي بام كسي سايه گستران


***