بازگشت

دل من را چه مبتلا كرده


دل من را چه مبتلا كرده

جلوه هايي كه دم به دم داري

حضرت عشق! حضرت باران!

در دل خسته ام حرم داري



در هواي زيارت حرمت

در به در مي شويم مثل نسيم

السّلام عليك يابن رئوف

السّلام عليك يابن كريم



دل به آفاق جود مي بندد

هر كسي آمد و اسيرت شد

در جواني دل شكسته ما

سرو قامت خميده، پيرت شد



از نگاهت مراد مي گيرم

شده قلبم مريد چشمانت

شاهد لحظه هاي دلتنگي!

دل تنگم شهيد چشمانت



جان من! بين خانه خود هم

به خدا آنقدر غريبي كه

غربتت را كسي نمي فهمد

تويي و قلب بي شكيبي كه ...



قفس غربت و دلي مجروح

پر و بال پرنده مي ريزد

گريه مي باري و كنارت باز

امّ فضل است خنده مي ريزد



سر به ديوار بي كسي داري

در غروب غريب فاصله ها

گم شده ناله هاي بي رمقت

در هياهوي شوم هلهله ها

***