بازگشت

احمد بن ابي نصر بزنطي


نسب


نام جد اول و دومش به ترتيب عَمرو و زيد بوده است كه براي اختصار، غالباً نام اول را حذف مي كنند و به جاي زيد نيز كنيه او، ابي نصر، را مي آورند. گاهي نيز از بزنطي باعنوان «ابن ابي نصر» ياد مي كنند.[1] گاهي براي فرا گيري علوم، نزد ائمه (ع ) مي شتافت . همچنين در خلال برخي روايات ، از اقامت او در قادسيه ، در حدود سال 200ق سخن آمده است. [2]
كنيه او را ابوجعفر و به احتمال ابوعلي نقل كرده اند و مي گويند كه به بزنطي شهرت دارد. [3]

خاندان بزنطي

وابستگي (وِلاء) او به قبيله سَكون ، از شاخه هاي بزرگ قبيله كنده يمن ، مورد اتفاق است [4] اين خاندان در كوفه از خاندان هاي معتبر امامي بوده ، و از افراد شناخته شده آن پسر عموي وي ، اسماعيل بن مهران قابل ذكر است .[5]

ارتباط با امامان (ع) هم عصر

در ميان منابع رجالي ، تنها برخي به گفتگوي بزنطي با امام جواد (ع ) نيز اشاره كرده اند [6] در اينكه وي از امام كاظم (ع) روايت نقل كرده اختلاف است، [7] براي نقد اقوال ، [8] افزون بر ائمه (ع ) ، بزنطي از شيوخي از اصحاب ائمه (ع ) نيز دانش آموخته است كه از شمار آنان مي توان كساني چون عبدالله بن سنان ، حماد بن عثمان، جميل بن دراج، ابان بن عثمان و عاصم بن حميد را برشمرد.

شاگردان

در فهرست شاگردان و راويان او نيز نام شخصيتهاي برجسته اي چون ابراهيم بن هاشم قمي، حسين بن سعيد اهوازي، احمد بن محمد برقي، حسن بن محبوب و علي بن مهزيار اهوازي ديده مي شود. در شمار شاگردان او همچنين بايد به محمد بن عيسي بن عبيد يقطيني اشاره كرد كه به گفته خود در 25ق /10م از وي دانش آموخته بوده است . [9]

گرايش مذهبي

از نظر گرايش مذهبي ، وي پس از درگذشت امام كاظم (ع)، نخست در شمار قائلان به وقف قرار داشت ، اما در پي مكاتبه اي با امام رضا (ع ) ، به امامت آن حضرت معتقد شد. [10]
از آن پس ، نام او در كنار رجالي چون هشام بن سالم و صفوان بن يحيي جاي گرفته است كه از نخستين مروجان گرايش قطعيه در كوفه بوده اند و بر پايه آنچه علي بن احمد علوي ، مؤلف واقفي كتاب نصره الواقفه نمايانده ، وي مؤثرترين فرد در ترويج گرايش قطعي بوده است .[11]

نماينده مكتب هشام

در پي جويي گرايشهاي دروني قطعيه نيز بايد گفت : پس از درگذشت هشام بن سالم ، شخصيتي كه بتوان او را به عنوان نماينده مكتب هشام ابن سالم در دفاع از مواضع اصولي آن به شمار آورد، بزنطي است كه به نقد ديدگاههاي اساسي مكتب هشام بن حكم در باب دانش امام و منابع دانش فقهي ائمه(ع) همت گمارده است . [12]
روايات بزنطي در باب علم ائمه (ع)
در باب علم ائمه (ع) روايات متعددي به نقل از بزنطي در منابع روايي اماميه ، همچون كافي كليني، قرب الاسناد حميري ، بصائر الدرجات صفار و كتاب الاختصاص به ثبت رسيده است ، اما در اين ميان ، يك روايت با وجود كوتاهي سخن ، از درخششي خاص در تبيين مواضع مكتب هشام بن سالم برخوردار است ؛ بر پايه اين روايت كه بر نقل مستقيم بزنطي از امام رضا ع استوار است ، ايمان هيچ بنده اي كمال نمي يابد، مگر آنكه بشناسد آنچه براي نخستين ِ ايشان ائمه (ع) است ، براي آخرين ايشان نيز همان است و ايشان در حجت و طاعت و حلال و حرام با يكديگر برابرند.[13]

جايگاه رجالي

از نظر جايگاه رجالي ، در منابع اماميه بر اعتبار بزنطي تأكيد شده ، شيخ طوسي او را توثيق كرده ، و نجاشي او را نزد امام رضا و امام جواد ع «عظيم المنزله» دانسته است .
همچنين بايد افزود كه وي را در شمار اصحاب اجماع آورده اند گفتني است : قرار گرفتن بزنطي در سلسله اسناد حديثي در سيره نبوي ، موجب گشته است تا شخصيت او در آثار رجالي اهل سنت نيز مورد بررسي قرار گيرد و ظاهراً به سبب مذهب ، با نقد روبه رو گردد [14]

روش فقهي

در سخن از روشهاي فقهي ، نخست بايد به مبحث حديثين ِ مختلفين اشاره نمود كه از دغدغه هاي فكري بزنطي بوده ، و اين امر به طور گسترده در روايات بازمانده از او بازتاب يافته است ؛ به خصوص در اين باره بايد به نامه اي اشاره كرد كه بزنطي خطاب به امام رضا(ع) نوشته بوده ، و در آن ضمن ابراز نگراني خود نسبت به اختلاف اقوال فقهي از ائمه (ع)، بر جايگاه تقيه در تفسير اين اختلاف تأكيد داشته است . [15]
در گفت وگو از مبحث اجتهاد و استنباط، بايد گفت تأييد انديشه القاء اصول و تفريع فقيهان كه از سوي هشام بن سالم مورد تأكيد قرار داشته ، در آموزشهاي فقهي احمد بن محمد بزنطي نيز مطرح بوده است ؛ چنانكه وي در كتاب جامع خود، رواياتي با همين مضمون را به نقل از هشام بن سالم و نيز به نقل مستقيم خود از امام رضا(ع) ثبت نموده بود. [16]

ديدگاه علما در باره بزنطي

محقق حلي از بزنطي به عنوان يكي از فقيهان متقدم اماميه ياد كرده كه نقش او در گسترش دانش فقه تا عصر وي همچنان مورد توجه بوده است.[17]
در اين واقعيت تاريخي ديده مي شود كه شماري از آثار فقهي بزنطي همچنان تا عصر وي (محقق حلي) باقي بوده و در محافل اماميه تداول داشته است . در حال حاضر، افزون بر گزيده ها و اقتباسات برجاي مانده از اثر ياد شده وي ، مي توان انبوهي از روايات فقهي او را در كتب اربعه اماميه بازجست .

آثار


در ميان آثار او آنچه داراي اهميت فقهي بوده ، اينهاست :
الجامع : در فهرستهاي ارائه شده از آثار بزنطي ، الجامع در صدر قرار دارد و اين نوشته ، در بردارنده مجموعه اي گسترده از اخبار در زمينه هاي گوناگون معارف ديني ، به ويژه فقه بوده است . [18] نسخه هايي از اين اثر باقي بوده است ، به طوري كه مي توان برگرفته ها و نقل قولهايي از آن را در آثار گوناگون آن قرن ها از ابن ادريس حلي و آبي بازيافت . همچنين اقتباس هاي ابن طاووس از يكي از آثار بزنطي ، ظاهراً بايد برگرفته از همين اثر بوده باشد. [19]
المسائل : ابن نديم در فهرست خود،از اين اثر ياد كرده ، و عنوان آن در رساله ابوغالب زراري به شكل گوياتر مسائل الرضا ع ضبط شده است [20]. در گزارش ابوغالب ، محمد بن حسين بن ابي الخطاب به عنوان راوي كتاب معرفي شده است .گفتني است نسخه اي مشتمل بر مجموعه اي از احاديث فقهي به صورت پرسش و پاسخ ميان بزنطي و امام رضا(ع) به روايت عبدالله بن جعفر حميري نيز وجود داشته كه امكان يكي بودن آن با كتاب المسائل وجود دارد. اين نسخه به عنوان بخشي از قرب الاسناد حميري برجاي مانده ، و در بخش مربوط به امام رضا(ع) از اين كتاب ، درج گرديده است . [21]
النوادر: شيخ طوسي در فهرست خود به اثري با اين عنوان از بزنطي اشاره كرده ، و يحيي بن زكريا بن شيبان را به عنوان راوي آن معرفي نموده است . همچنين نجاشي در فهرست آثار بزنطي ، از دو كتاب متفاوت با عنوان نوادر ياد كرده كه نخستين ِ آن دو به روايت يحيي بن زكريا بوده است . [22] نسخه هايي از اين اثر برجاي بوده ، و ابن ادريس حلي در مستطرفات سرائر، گزيده هايي از روايات آن را ضبط كرده است . [23]
گفتني است كه نسخه يا نسخه هايي از آثار فقهي - روايي بزنطي در اختيار ابن بابويه قرار داشته ، و در جاي جاي من لايحضره الفقيه مورد استفاده او قرار گرفته است ،[24] اما وي در سخن از اين منابع تصريحي به عنوان آثار مورد استفاده خود نداشته است .

***

1. مامقاني ، ج1، ص77.
2. نك: حميري ، 66؛ كشي ،88 -89.
3. نيز رجوع كنيد به ابن شهرآشوب، ص 10؛ مامقاني ، ج 1، ص 77.
4. (نجاشي ، ص 75؛ طوسي ، 1351ش ، ص 36، پانويس ؛ كشّي ، ش 1102؛ تستري ، ج 1، ص 563ـ566). شيخ طوسي (ص 36)
5. شيخ طوسي ، الفهرست ، 3، الغيبه، 1؛ نجاشي ، 6، 5، 90؛ قس : كشي ، 89، به تعبير «كانا من ولد تحريف موالي السكون »
6. نك: شيخ طوسي ، رجال ، 97؛ نجاشي ، 5؛
7. نك: شيخ طوسي ، همان ، 66؛
8. نك: تستري ، /68.
9. نجاشي ، ص90؛ نيز نك: اردبيلي ، ص9 -1؛ خويي ، ص36- 38.
10. نك:حميري ،ص 52؛ ابن بابويه ، عيون ...، ص13؛ شيخ طوسي ، الغيبه،ص 1-2.
11. نك: الغيبه، 2.
12. نك: پاكتچي ، 5
13. حميري ، 53؛ الاختصاص ، 2؛ قس : همين مضمون از صفوان بن يحيي ، كليني ، /75؛ صفار، 00.
14. نك: عقيلي ، /8؛ ذهبي ، /35؛ ابن حجر، /61.
15. حميري ، 52
16. نك: ابن ادريس ، 77، به نقل از جامع بزنطي .
17. نك: همو، 13، جم؛ علامه حلي ، 04؛ شهيد اول ، /68.
18. نك: ابوغالب ، 0؛ ابن نديم ، 76؛ شيخ طوسي ، رجال ، 66، الفهرست ، 3؛ نجاشي ، 5
19. ابن ادريس ، 77- 78؛ آبي ، /25؛ ابن طاووس ، 7- 8
20. ابن نديم ، همانجا؛ ابوغالب ، 3
21. حميري ، 51-73؛ نيز نك: ابوغالب ، 7، 2: «كتاب » بزنطي
22. شيخ طوسي ، الفهرست ، نيز نجاشي ، همانجاها
23. ص 72- 75
24. ابن بابويه ، «مشيخه...» ، 8