بازگشت

گزيده سخنان امام جواد (ع)


1ـ نياز مومن به سه چيز

المومن يحتاج الي توفيق مـن الله, و واعظ مـن نفسه, وقبـول ممـن ينصحه.(1)

مومن نياز دارد به توفيقي از جانب خدا, و به پندگـويي از سوي خـودش , و به پذيرش از كسي كه او را نصيحت كند.

2ـ استوار كن,آشكار كن!

اظهار الشـيء قبل ان يستحكـم مفسده له.(2)

اظهار چيزي قبل از آن كه محكـم و پـايـدار شـود سبب تباهـي آن است .

3ـ كيفيت بيعت زنان با رسول خدا(ص)

كانت مبايعه رسول الله(ص) النساء ان يغمس يده في اناء فيه ماء ثـم يخرجها و تغمس النساء بايـدهـن فـي ذلك الاناء بـالاقــرار و الايمـان بالـله و الـتصديـق برسوله علي ما اخذ عليهن .(3)

بيعت رسول خدا(ص) با زنان اين چنين بود كه آن حضرت دستش را در ظرف آبي فرو مي برد و بيرون ميآورد و زنان (نيز) با اقرار و ايمان به خدا و رسولـش ,دست در آن ظرف آب فـرو مـي كـردنـد, به قصـد تعهد آنچه بـر آنها لازم بـود.

4ـ قطع نعمت , نتيجه ناسپاسي

لاينقطع المزيـد مـن الله حتـي ينقطع الشكـر مـن العباد.(4)

افزوني نعمت از جانب خدا بريده نشود تاآن هنگام كه شكر گزاري ازسوي بندگان بريده شود.

5ـ تاخير در توبه

تاخير التـوبه اغترار و طول التسويف حيره, والاعتذار علي الله هلكه والاصرار علـي الذنب امـن لمكـر الله (( فلا يـامـن مـكـر الله الا القـوم الخـاســرون)) (سوره اعراف آيه 99)(5)

به تاخير انداختن توبه نوعي خود فريبي است,و وعده دروغ دادن نوعي سرگرداني است و عذر تراشي در برابر خدا نابـودي است, و پا فشاري بر گناه آسودگي از مكر خـداست. (( أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ. آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند [با آنكه] جز مردم زيانكار [كسي] خود را از مكر خدا ايمن نميداند )) (6)

6ـ نامه امام جواد به دوستش

كتب الي بعض اوليائه: امام هذه الدنيا فانا فيها مغترفون ولكن من كان هواه هـوي صـاحبه و دان بـدينه فهو معه حيث كـان و الاخـره هـي دار القـرار.(7)

امام جـواد(ع) به يكـي از دوستـانـش نـوشت: اما در ايـن دنيا ما زير فرمان ديگرانيـم, ولي هر كه خواسته او خواسته امامش و متدين به ديـن او باشد, هر جا كه بـاشـد بـا اوست و دنيـاي ديگـر سـراي جـــاودان است.

7ـ مسئوليت گوش دادن

من اصغي الي ناطق فقد عبده, فان كان الناطق عن الله فقد عبد الله و ان كان النـاطق ينطق عن لسـان ابليـس فقـد عبـد ابليــس.(8)

هر كه گوش به گوينده اي دهد به راستي كه او را پرستيده پس اگر گوينده از جانب خدا باشد در واقع خـدارا پرستيده و اگر گوينده از زبان ابليـس سخـن گـويد, به راستي كه ابليس را پرستيده است.

8ـ پسنديدن, در حكم پذيرفتن

من شهد امرا فكرهه كان كمن غاب عنه, و من غاب عن امر فرضيه كان كمن شهده.(9)

كسي كه در كاري حاضر باشد و آن را ناخوش دارد, مانند كسي است كه غايب بـوده, و هر كه دركاري حاضر نباشد, ولي بدان رضايت دهد, مانند كسي است كه خـود در آن بوده است.

9ـ نوشته امام جواد عليه السلام

ان انفسنا و اموالنا من مواهب الله الهنيئه و عواريه المستودعه يمتع بما متع منها فـي سـرور و غبطه و يـاخذ مـا اخذ منها فـي اجــر و حسبه فمن غـلب جزعه علي صبره حبط اجره و نعوذ بالله مـن ذلك .(10)

حضرت جـواد الائمه عليه السلام به خط خود نوشت: جان و دارايي ما از بخششهاي گواراي خداست و عاريه و سپرده اوست,هر آنچه را كه به ما ببخشد, مايه خوشي و شادي است و هر آنچه را بگيرد, اجر و ثوابـش باقي است. پـس هركه جزعش بر صبرش غالب شـود اجرش ضايع شده و از ايـن ( صفت) به خدا پناه مي بريم.

10ـ دوستي با دوستان خدا و دشمني با دشمنان خـدا

اوحـي الله الـي بعض الانبياء: اما زهـدك فـي الدنيا فتعجلك الراحه, و امـا انقطـائك الـي فيعززك بـي, ولكـن هل عاديت لـي عدوا و واليت لـي وليـــا.(11)

خداوند به يكي از انبيا وحي كرد: اما زهد تو در دنيا شتاب در آسودگي است و اما رو كردن تو به من, مايه عزت تـوست, ولـي آيا بادشمن مـن دشمنـي و با دوست من دوستي كردي؟

11ـ موعظه اي جامع

توسد الصبر و اعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوي و اعلم انك لن تخلو من عين الله فانظر كيف تكون.(12)

صبر را بالش كن, و فقر را درآغوش گير, و شهوات را ترك كن, و با هواي نفس و مخـالفت كـن و بـدان كه از ديـده خـدا پنهان نيستـي , پـس بنگـر كه چگـونه اي.

12ـ پاسخ به يك سوال فقهي

قال المامـون ليحيـي بن اكثـم : اطرح علي ابي جعفر محمد بن الرضا(ع) مسئله تقطعه فيها. فقال يا ابـا جعفـر ما تقـول فـي رجل نكح امراه علـي زنا ايحل ان يتزوجها فقال (ع): يدعها حيب يستبرئها من نطفته و نطفه غيره, اذ لا يـومـن منها ان تكـون قد احدثت مع غيره حدثا كما احدثت معه. ثـم يتزوج بها ان اراد, فانما مثلها مثل نخـله اكـل رجـل منـها حــرامــا ثــم اشتـريـها فـاكل مـنـها حـلالا فانقطع يحيي.(13)

مامون به يحيي بن اكثم گفت: مسئله اي براي ابـي جعفر( امام محمد تقي ) عنـوان كـن كه در آن بماند و پاسخـي نتـوانـد, آنگاه يحيـي گفت: اي ابا جعفـر, چه گـويـي درباره مـردي كه با زنـي زنـاكـرده , آيـا رواست كه او را به زنـي گيــرد؟

امام(ع) در پاسخ فرمود: او را وانهد تا از نطفه وي و نطفه ديگري پاك گردد, زيرا بعيد نيست كه با ديگري هم آميزش كرده باشد . پـس از آن اگر خـواست او را به زنـي گيرد, زيرا كه مثل او مانند مثل درخت خرمايـي است كه مردي به حرام از آن خورده, سپـس آن را خريـده و به حلال از آن خـورده است. يحيـي درمانـده شـد.

13ـ عالمان غريب !

العلماء غرباء لكثره الجهال.(14)

عالمـان , به سبب زيـادي جـاهلان, غريب اند.

14ـ در جواب يك معماي فقهي

يا ابا محمد ما تقول في رجل حرمت عليه امراه بالغداه و حلت له ارتفاع النهار و حرمت عليه نصف النهار, ثم حلت له الظهر ثـم حـرمت عليه العصـر , ثـم حلت له المغرب, ثـم حـرمت عليه نصف الليل ثـم حلت له الفجـر, ثـم حـرمت عليه ارتفـاع النهار, ثـم حلت له نصف النهار؟ فبقـي يحيـي و الفقهاء بلسـا خـرسا!.

فقال المامون: يا ابا جعفر اعزك الله بيـن لنا هذا؟ فقال (ع) هذا رجل نظر الي مملوكه لاتحل له, اشتريها فحلت له. ثم اعتقها فحرمت عليه, ثـم تزوجها فحلت له, فظاهر منها فحرمت عليه. فكفر الظهار فحلت له , ثـم طلقها تطليقه فحـرمت عليه, ثـم راجعها فحلت له , فارتد عن الاسلام فحرمت عليه, فتاب و رجع الـي الاسلام فحلت له بالنكاح الاول, كما اقر رسـول الله (ص) نكاح زينب مع ابـي العاص بـن الربيع حيث اسلم علي النكاح الاول.(15)

امام جواد(ع) به يحيي بن اكثم فرمود:

اي ابا محمد چه گـويـي درباره مـردي كه بامـداد زنـي بـر وي حـرام بـود و روز كه برآمد بر او حلال شد ,نيمه روزش حرام شد و هنگام ظهرش حلال گريد و وقت عصر بر او حرام شد و مغربـش حلال گرديد و نيمه شب بر او حرام شد و سپيده دم بر وي حلال شـد و روز كه بـرآمـد بـر او حـرام شـد و نيمه روز بـر اوحلال گـرديــد. يحيي و ديگر فقها در برابر او حيران گرديده و از كلام باز ماندند !

مامون گفت : ياابا جعــفـر خـداي عزيزت بـدارد . ايـن مسـئله را بـراي مـا بيـان كــن.

امام (ع) فرمود:

ايـن مردي است كه به كنيزك ديگري نگاه كرده و او را خريده و بر وي حلال شده, و سپس آزادش كرده و بر او حرام شده سپس او را به زني گرفته و بر او حـلال شـده و ظهارش كرده(16) و بـر او حرام شده و كفاره ظهار داده و حلال شـده, سپـس يك بار طلاقـش داده و حـرام شده, سپس به او رجـوع كرده و حلال شـده پـس آن مرد از اسلام برگشته و زن بر او حرام شـده وباز تـوبه كرده وبه اسلام برگشته و به همان نكاح سابق بر او حلال شـده, چنان كه رسـول خـد(ص) زينب رابه ابـي العاص بـن ربيع كه مسلمـان شـد به همـان نكـاح اول تسليـم نمـود.

15ـ پـاسخ مبسـوط امـام جـواد به يك سـوال فقهي حج

قال المامـون : يا يحيي سل ابـا جعفر عن مسئله فـي الفقه لتنظر كيف فقهه؟ فقـال يحيـي : يـا ابا جعفر اصلحك الله مـا تقـول فـي محـرم قتل صيـدا ؟

فقال ابو جعفر(ع):

قتله في حل او حرم, عالما او جاهلا, عمـدا او خطا, عبـدا او حـرا صغيـرا او كبيرا, مبدئا او معيدا.من ذوات الطير او غيره؟ مـن ضغار الطير او كباره. مصرا او نادما بالليل او فـي اوكارها او بالنهار و عيانا, محـرما للحج او للعمره؟ قال : فانقطع يحيـي انقطاعا لـم يخف علـي احد مـن اهل المجلـس انقطاعه و تحير الناس عجبا من جواب ابي جعفر(ع).

.....فقال الماءمـون : يا ابا جعفر ان رايت ان تعرفنا ما يجب علـي كل صنف مـن هذه الاصناف فـي قتل الصيـدي

فقال عليه السلام :ان المحرم اذا قتل صيدا في الحل و كان الصيد من ذوات الطير مـن كبـارها فعليه الجزاء مضاعفا.

و ان قتل فـرخـا فـي الحل فعليه حمل قـد فطـم فليست عليه القيمه لانه ليـس فـي الحرم.

واذا قتله فـي الحرم فعليه الحمل و قيمه الفرخ . و ان كان مـن الـوحـش فعليه فـي حمار الـوحـش بقره و ان كان نعامه فعليه بدنه. فان لـم يقدر فاطعام ستيـن مسكينـا. فـان لـم يقـدر فليصـم ثمـانيه عشـر يـومـا.

و ان كان بقره فعليه بقـره, فان لم يقدر فليطعم ثلاثين مسكينا, فان لم يقدر فليصم تسعه ايام.

و ان كان ضبيا فعليه شاه,فان لم يقدر فليطعم عشره مساكين, فان لم يجد فليصم ثلاثه ايام. و ان اصابه فـي الحـرم فعليه الجزاء مصافعا(( هـديا بالغ الكعبه))

حقـا واجبـا ان ينحـره ان كان فـي حج بمنـي حيث ينحـر النـاس . و ان كـان فـي عمره ينحره بمكه فـي فناء الكعبه و يتصـدق بمثل ثمنه حتـي يكـون مضاعفا,و كذلك اذا اصاب ارنبا او ثعلبا فعليه شاه و يتصدق بمثل ثمن شاه. و ان قتل حماما مـن حمام الحرم فعليه درهم يتصـدق به. و درهـم يشتـري به علفا لحمام الحرم. و فـي الفرح نصف درهم.

و في البيضه ربع درهـم و كل ما اتـي به المحرم بجهاله او خطا فلا شـيء عليه الا الصيد. فان عليه فيه الفـداء بجهاله كان ام بعلـم , بخطا كان ام بعمد.

و كل ما اتـي به العبـد فكفارته علـي صـاحـبه مثـل ما يلـزم صاحـبه. و كـل ما اتـي به الصغير الذي ليـس ببالغ فلا شيء عليه.فان عاد فهو ممـن ينتقـم الله منه. و ان دل علـي الصيد و هـو محرم و قتل الصيـد فعليه فيه الفـداء. و المصر عليه يلزمه بعد الفـداء العقـوبه فـي الاخره.

والنادم لاشيء عليه بعد الفداء في الاخره و ان اصابه ليلا اوكارها خطا فلا شيء عليه الا ان يتصيـد بليل او نهار فعليه فيه الفداء و المحرم للحج ينحر الفـداء بمكه.(17)

مامون به يحيي بن اكثم گفت: از ابو جعفر(امام محمد تقي) مساله اي فقهي بپرس تا بنگري در فقه چگونه است.

يحيي گفت: اي اباجعفر! خدا كارت را رو به راه كند, چه مي گويي درباره محرمي كه شكاري را كشته است؟

امام جـواد(ع) گفت: آن صيد را در حل كشته يا در حرم؟ عالـم بـوده يا جاهل؟ به عمد بوده يا به خطا؟ آن محرم بنده بوده يا آزاد؟ صغير بـوده يا كبير؟ نخستيـن صيد او بوده يا صيد دوباره او؟ آن صيـد پرنده بـوده يا غير آن؟ پـرنـده كـوچك بوده يا بزرگ؟ محرم با قصد صيد پرنده دارد و مصر است يا تائب؟ ايـن صيد در شب بـوده و از آشيانه بـوده يادر روز و آشكـارا؟ محـرم بـراي حج بـوده يا عمـره؟

رواي گـويد: يحيي بـن اكثم طوري واماند كه واماندگي اش بر احدي از اهل مجلس پـوشيـده نمـانـدو همه مـردم از جـواب امـام جـواد(ع) در شگفت مـانـدند.

بعداز آن كه مردم پراكنده شـدنـد, مامـون گفت: اي ابا جعفر!اگر صلاح بداني, آنچه را كه بر هر صنف از ايـن اصناف در قتل صيد, واجب است به ما بشناسان!امام جواد(ع) در پاسخ فرمود: چـون محرم صيدي از پرنده هاي بزرگ را در حل بكشد, يك گوسفند كفاره بر او باشد. و اگر در حرم باشد كفاره دو چندان است . و اگر جـوجه اي را در حل بكشـد بره از شير گرفته اي بر اوست و بها بـر او نيست چـون در حرم نبـوده است. و اگر در حرم باشد بره و بهاي جـوجه هر دو به عهده اوست . و اگر آن صيد حيـوان وحشـي باشد, در گورخر وحشي گاوي بايد. و اگر شتر مرغ است يك شتر بايد. و اگر نتوانــد شصت مسكيـن را اطعام كند. و اگر آن راهـم نتـواند هجـده روز روزه بـدارد. و اگــر شكار,گاو باشد بر او گاوي است. و اگرنتواند سي مسكـيـن را اطعـام بدهد, و اگر آن را هـم نتـواند نه روز روزه بگيرد.و اگـر آهـو باشد يـك گـوسفند بر اوست , و اگر نتواند ده مسكيـن را طعام دهد. و اگر نتـواند ســه روز را روزه بـدارد.

و اگر در حرم شكـارش كـرده كفـاره دو چندان است و بايد آن را به كعبه رساند و قربانـي كنـد و حق واجب است كـه اگر در احـرام حـج باشد كفاره رادر منـي بكشد آنجا كه قربانگاه مردم است. و اگر در عمره باشد درمكه و در پناه كعبه بكشد. و به اندازه بهايـش هـم صدقه بدهد تا دو چـندان باشـد. و همچنيـن اگر خرگوشي يا روباهي صيد كند يك گوسفند بر اوست و به اندازه بـهايش هم بـايد صدقه بـدهد. و اگر يكـي از كبـوتران حرم را بكشد يك درهـم صدقه دهد و درهم ديگـري هـم دانـه بخرد بـراي كبـوتـران حرم. و اگر جـوجه باشـد نيـم درهـم.و اگر تخم بـاشد يك چهارم درهم.

و هر خلافـي كه محرم از راه نادانـي و يا خطا مرتكب شـود كفاره ندارد, جز همان صيـد كه كفـاره دارد, جـاهل بـاشـد يـاعالـم , خطـابـاشـد يـا عمــد.

و هر خلافي بنده كند تمام كفاره اش بر مـولاي اوست. و هر خلافـي كـودك نابالغ كند چيزي بر او نيست. و اگر بار دوم صيد او باشد خـدا از او انتقام كشد ( و كفاره ندارد) اگر محرم شكار را به ديگري نشان بـدهد واو آن را بكشـد كفاره بر اوست, و آن كه اصـرار دارد و تـوبه نكـرده پـس از كفـاره, عذاب آخـرت هـم دارد. و اگر پشيمان است پـس از كفاره, عذاب آخرت ندارد. اگر شبانه از آشيانه به خطا شكار كرده چيزي بر او نيست, مگر قصد شكار داشته باشـد. و اگر عمـدا شكار كند, در شب باشـد و يا روز كفاره بـر اوست. و آن محرم به حج است بايـد كفاره را در مكه قرباني كند.

16ـ سرچشمه دانش علي عليه السلام

علـم رسـول الله (ص) عليـا(ع) الف كلمه , كل كلمه يفتح الف كلمه.(18)

پيامبر اكرم(ص) هزار كلمه (از علوم را) به علي(ع)آموخت كه از هر كلمه اي هزار كلمه منشعب مي شد.

17ـ سفارش پيامبر اكرم (ص) به فاطمه(س)

ان رسول الله (ص) قال لفاطمه(س) :

اذا انامت فلا تخمشـي علي وجها, ولاترخـي علي شعرا, و لا تنادي بالـويل ولا تقيمي علـي نائحه, ثـم قال: هذا المعروف الذي قال الله عزوجل في كتابه(ولايعصينك فـي معروف) (سوره ممتحنه,آيه 12)(19)

رسول خدا (ص) به فاطمه (س) گفت:

وقتي كه من از دنيا رفتـم به خاطر مـن صورت را نخراش, و مو را پريشان منماي , و واويلا نكـن و بر مـن نوحه نخوان, سپس فرمود: اين همان معروفي است كه خداوند عزوجل در كتـابـش فـرمـوده: (( و تـو را در معروفـي نـافـرمـانـي نكننـــد.))

18ـ مهدي منتظر

ان القـائم منا هـو المهدي الذي يجب ان ينتظر فـي غيبته و يطاع فـي ظهوره, و هو الثالث من ولي.(20)

همانا قائم از ماست او همان مهدياي است كه واجب است در زمان غيبتـش منتظرش بـاشنـد و در وقت ظهورش اطـاعتـش كننـد و او سـوميـن نفـر از اولاد مــن است.

19ـ ديدار با دوستان

ملاقـات الاخـوان نشـره و تلقيح للعقل و ان كان نزرا قليلا.(21)

ملاقـات و زيارت بـرادران سبب گستـرش و باروري عقل است, اگر چه اندك باشـد.

20ـ هواي نفس

من اطاع هواه اعطي عدوه مناه.(22)

كسـي كه فـرمـان هـوي نفـس خـويـش را بـرد آرزوي دشمنـش را بـر آورد.

21ـ مركب شهوت

راكب الشهوات لاتستقال له عثره,(23)

كسـي كه بـرمـركب شهوات سـواراست, از لغزش درامـان نخـواهـد مـانـد.

22ـ متمسكين به خدا

كيف يضيع من الله كافله, و كيف ينجوا من الله طالبه و مـن انقطع الي غير الله وكله الله اليه.(24)

چگونه ضايع مي شـود كسي كه خدا, عهده دار و سرپرست اوست؟ وچگونه فرار مي كند كسي كه خدا جـوينده اوست؟ كسـي كه از خـدا قطع رابطه كنـد وبه ديگري تـوكل نمايد, خداونداو را به همان شخص واگذار نمايد.

23ـ شناخت آغاز و انجام

من لم يعرف الموارد اعيته المصادر.(25)

كسـي كه محل ورود رانشنـاسـد, از يـافتـن محل خـروج درمـانـده گـردد.

24ـ نتيجه تلاش استوار

اتئد تصب او تكد.(26)

سخت بكـوش تـا به مقصـود دست يـابـي , و گـرنه در رنج فـرومـاني.

25ـ سپاس نعمت

نعمه لاتشكر كسيئه لا تغفر.(27)

نعمتـي كه بـراي آن شكـرگزاري نشـود, مانند گناهي است كه آمـرزيـده نگردد.

26ـ سازش با مردم

من هجر المداره قاربه المكروه.(28)

كسـي كه سازش و مدارا با مـردم را رها كنـد, نـاراحتـي به او روي مـيآورد.

27ـ نتيجه كار بدون آگاهي

من عمل علي غير علم ما يفسد اكثر مما يصلح .(29)

كسي كه كاري را بدون علم و دانش انجام دهد.افسادش بيش از اصلاحش خواهد بود.

28ـ قضاي حتمي

اذا نزل القضاء ضاق القضاء.(29)

چـون قضـاي الهي فـرود آيـد, عرصه بـر آدمـي تنگ آيـد.

29ـ افشاگري زمان

الايـام تهتك لك الامـر عن الاسـرار الكامنه.(30)

روزگـار و گذشت زمـان , پـرده از روي كـارهـاي نهفته بـرمـي دارد.

30ـ دقت و خودپايي

التحفظ علي قدر الخوف.(31)

خود را پاييدن به اندازه ترس است.

31ـ چنين مباش

لاتكـن وليـا لله فـي العلانيه, عدوا له فـي السـر.(32)

در ظاهـر دوست خـدا و در بـاطـن دشمـن او مباش .

32ـ چهار عامل محرك

اربع خصـال تعيـن المـرء علي العمل: الصحه و الغني و العلم والتـوفيق.(33)

چهار چيز است كه شخص را به كار وا مي دارد: سلامت, بي نيازي, دانـش و تـوفيق.

33ـ رضايتي كه در حكم عمل است

العالـم بـالظلـم و المعيـن عليه و الـراضـي به, شـركـاء.(34)

كسي كه آگاه به ظلم است و كسي كه كمك كننده بر ظلم است و كسي كه راضي به ظلم است, هر سه شريك اند.

34ـ گناهان مرگ خيز

مـوت الانسان بالذنـوب اكثـر مـن مـوته بالاجل و حياته بـالبر اكثر من حياته بالعمـر.(35)

مـرگ آدمـي به سبب گناهان بيشتـر است از مـرگـش به واسطه اجل, و زنـدگي و ادامه حيـاتـش به سبب نيكوكاري , بيشتر از حياتش به واسطه عمر طبيعي

35ـ عوامل جلب محبت

ثلاث خصـال تجلب بها المـوده: الانصـاف و المعاشـره و المـواسـاه في الشده و الانطواء علي قلب سليم.(36)

سه چيز است كه به وسيله آن دوستـي حـاصل گـردد: انصـاف, ومعاشـرت و هميـاري در وقت سختـي, وسپـري نمـودن عمر با قلب پـاك.

36ـ اعتماد به خدا, نردبان ترقي

الثقه بـالله ثمـن لكل غال و سلـم الـي كل عال. (37)

اعتماد به خـداوندبهاي هر چيز گـرانبها و نردبان هر امر بلند مرتبه اي است.

37ـ سرعت تقرب,بادلهاي پاك

القصـد الـي الله تعالـي بـالقلـوب ابلغ مــن اتعاب الجـوارح بالاعمال.(38)

با دلها به سوي خداوند متعال آهنگ نمودن رساتر از به زحمت انداختن اعضا با اعمال است.

38ـ پرهيز از آدم شرور

اياك و مصـاحبه الشـريـر فانه كالسيف المسلول يحسن منظره و يقبح اثره.(39)

از همراهـي و رفاقت با آدم شـرور و بد جنس بپرهيز زيرا كه او ماننـد شمشير بـرهنه است كه ظاهـرش نيكـو و اثرش زشت است.

39ـ مانع خير, دشمن آدمي است

قد عاداك من ستر عنك الرشد اتباعا لمـا تهواه.(40)

كسي كه به خاطر هواي نفسش هدايت و ترقي را از تو پوشيده داشته , حقا كه با تو دشمني ورزيده است.

40ـ اسباب رضوان خدا و رضايت آدمي

ثلاث يبلغن بالعبد رضوان الله تعالي: كثره الاستغفار , ولين الجانب, و كثره الصدقه و ثلاث من كن فيه لم يندم: ترك العجله و المشـوره و التـوكل علـي الله عند العزم.(41)

سه چيز است كه رضـوان خـداوند متعال را به بنـده مـي رسـانـد: 1ـ زيادي استغفار , 2ـ نرمخو بودن, 3ـ و زيادي صدقه.

و سه چيز است كه هـر كـس آن را مـراعات كنـد پشيمـان نشــود: 1ـ ترك نمودن عجله, 2ـ مشورت كردن, 3ـ وبه هنگـام تصميـم, تـوكل بـر خـدا نمـــودن.

***



1ـ تحف العقـول, ص 457, چـاپ جـامعه مـدرسيـن.

2ـ همان , ص 457. 3ـ همان, ص 457.

4ـ تحف العقول,ص 457.

5ـ همان ,ص 456.

6-سوره اعراف ، 39.

7ـ همان,ص 456.

8ـ تحف العقول ,ص 456.

9ـ همان,ص 456.

10ـ تحف العقول, ص 456.

11ـ همان,ص 456.

12ـ تحف العقول ,ص 455.

13ـ همان, ص 454.

14ـ مسند الامام الجواد, ص 247.

15ـ تحف العقول , ص 454.

16ـ ظهار ايـن است كه كسي به زنـش بگويد: ظهرك كظهر امي ـ يعني پشت تـو مانند پشت مادر من است.

17ـ تحف العقول. ص 452,ص 453.

18ـ مسند الامام الجواد,ص 97.

19ـ مسند الامام الجواد, ص 101.

20ـ پيشين, ص 131.

21ـ مسند الاما الجواد,ص 242.

22ـ همان,ص 243.

23ـ همان , ص 243.

24ـ همان, ص 243.

25ـ مسندالامام الجواد,ص 243.

26ـ همان, ص 243.

27ـ همان,ص 243.

28ـ همان,ص 244.

29ـ مسندالامام الجواد,ص 244.

30ـ همان,ص 245.

31ـ پيشين,ص 245.

32ـ همان,ص 245.

33ـ همان,ص 246.

34ـ همان,ص 247.

35ـ مسند الامام الجواد,ص 248.

36ـ پيشين, ص 248.

37ـ همان , ص 244.

38ـ مسند الامام الجواد,ص 244.

39ـ همان,ص 243.

40ـ همان,ص 244.

41ـ مسندالامام الجواد,ص 247