بازگشت

وقايع مهمه اي كه در زمان امامت حضرت جواد واقع شد


سابقا گفتيم كه حضرت رضا (ع) علي الاصح آخر ماه صفر سنه دويست و سه از دنيا رحلت فرمود مسموما.

و در مشارق الانوار است (ما حاصله) بعد از شهادت حضرت رضا (ع) حضرت جواد (ع) داخل شد به مسجد پيغمبر (ص) و يك پله رفت بالاي منبر، فقال: «انا محمد بن علي الرضا، انا الجواد، انا العالم بانساب الناس في الاصلاب، انا اعلم بسرائركم و ظواهركم و ما انتم سائرون اليه علم منحنا من قبل خلق الخلق و بعد فنآء السموات و الارضين و لولا تظاهر اهل الباطل و دولة اهل الضلال و وثوب اهل الشك لقلت قولا تعجب منه الاولون و الاخرون ثم وضع يده الشريفة علي فيه و قال يا محمد اصمت كما صمت آبائك من قبل»

در اين سال زبيده (زوجة هارون) بنت جعفر بن ابي جعفر المنصور الدوانقي از دنيا رفت - كذا في درالمسلوك.

در سنه ي دويست و چهار در نيمه ي ماه صفر مأمون وارد بغداد شد بعد از آنكه در جرجان يكماه توقف نمود، در هر منزلي دو روز و سه روز مي ماند و در اين سال مأمون ولايت حرمين شريفين را با عبيدالله بن الحسين بن عبيدالله بن عباس بن علي بن ابيطالب (ع) قرار داد و در اين سال ابوداود سليمان بن داود الطيالسي صاحب مسند ابي داود از دنيا رفت و در اين سال هشام بن محمد السائب الكلبي النسابه از دنيا رفت.

در سنه ي دويست و پنج مأمون امارت از بغداد را تا اقصي بلاد مشرق به طاهر بن الحسين (ذواليمينين) قرار داد.

در سنه ي دويست و هفت در شنبه بيست و پنجم جمادي الثانيه طاهربن الحسين ذواليمينين در مرو از دنيا رفت و در سن چهل و هفت سالگي در تاريخ ابن خلكان است كه طاهر اعور بود (يك چشم داشت) چنانچه شاعر مي گويد.



يا ذااليمينين و عين واحده

نقصان عين و يمين زائده



و او قاتل محمد امين (برادر مأمون) بود ايضا در اين سال يحيي بن زياد الملقب بالفراء از دنيا رفت و او معلم اطفال مامون بود ايضا در اين سال واقدي از دنيا رفت - كذا في درالمسلوك.

در سنه ي دويست و هشت موسي بن محمد امين از دنيا رفت - و نيز فضل بن ربيع وزير هارون الرشيد در ذيقعده آن سال از دنيا رفت و در اين سال سيده نفيسه بنت حسين بن زيد بن علي بن الحسين (ع) از دنيا رحلت فرمود و دفن شد بين مصر و قاهره در نزد قبر آسيه بنت مزاحم (زوجه ي فرعون)

در سنه ي دويست و ده تزويج نمود مأمون دختر حسن بن سهل (برادر فضل بن سهل ذوالرياستين) را كه جهيزيه اش چند هزار اشرفي بود.



[ صفحه 750]



در سنه دويست و يازده مأمون امر كرد كه منادي او ندا كند، برئت الذمه ممن ذكر معاويه بخير او قدمه علي احد من اصحاب رسول الله و ان افضل الخلق بعد رسول الله (ص) علي بن ابيطالب (ع)

در سنه ي دويست و شانزده مأمون از بغداد رفت به بلاد روم و در نيمه ي ذيحجه ي آن سال از دمشق رفت به مصر.

در سنه دويست و هيجده در هيجدهم ماه رجب مأمون در بزندون از ارض روم از دنيا رفت و جسدش را نقل كردند بطرطوس و آنجا دفن كردند، بعضي را اعتقاد آن است كه مأمون شيعه بوده و اسم او عبدالله و كنيه اش ابوالعباس بود.

و در شعبان همين سال برادر مأمون المعتصم بالله ابواسحاق محمد بن هارون الرشيد به خلافت نشست و معتصم با عباس بن مأمون در اول ماه رمضان آمدند به جانب بغداد از طرطوس.

در سنه دويست و نوزده محمد بن قاسم بن عمر بن الحسين بن علي بن ابيطالب (ع) در طالقان خراسان ظهور نمود و مردم را دعوت مي كرد به پسنديده شده از آل محمد (ص) كه حضرت جواد الائمه (ع) باشد.

آخرالامر او را گرفتند و فرستادند نزد عبدالله بن طاهر (والي خراسان) او هم آن بزرگوار را فرستاد نزد معتصم عباسي: آن ملعون او را نزد مسرور خادم حبس نمود، و در ليله ي عيد فطر كه مردم مشغول عيد بودند از حبس گريخت.

صبح ديدند ميان محبس نيست، معتصم گفت: هركس خبر او را بدهد صد هزار دينار به او عطا مي شود هر قدر تفحص كردند خبري از او نيافتند.

و در اين سنه معتصم احمد حنبل (امام الحنابله) را حاضر نمود و به بهانه اي اين قدر تازيانه به وي زد كه بدنش پوست انداخت و او را مقيدا حبس نمود.

در سنه دويست و بيست معتصم از بغداد بيرون شد به جهت بنا نهادن شهر سامراء.

در سنه دويست و بيست و دو در كشف الغمه است كه معتصم عباسي حضرت جواد را از مدينه طلبيد به بغداد دو شب مانده به آخر ماه محرم

و در آخر ذيقعده همان سال حضرت جواد عليه السلام در بغداد از دنيا رحلت فرمود علي الاصح.