بازگشت

سؤال يحيي بن اكثم از امام جواد


يحيي از امام جواد اجازه سؤال خواست ابي جعفر عليه السلام به او اجازه داد يحيي پرسيد چه مي گوئي (درباره محرمي كه صيدي را بكشد) امام عليه السلام فرمود اين مسئله را وجوهي چند و صوري عديده است سؤال تو به كدام يك از آن تعلق دارد 1- آيا محرم او را در زمين حل يا در حرم گشته؟ 2- محرم عالم بوده يا جاهل 3- قتل او عمدي بوده يا به خطا و اشتباه گشته 4- محرم آزاد بوده يا بنده 5- مبتدي بوده يا معيد و ديگر بار ادعا نموده 6- اصرار بر عمل خود داشته يا پشيمان و يا نادم بوده 7-شب اين قتل



[ صفحه 62]



را كرده يا روز 8- در حين قتل محرم به عمره بوده يا به حج احرام بسته بود 9- صيد او از پرندگان بوده يا غير آن 10-از صيدهاي كوچك بوده يا بزرگ؟

و از براي هر يك از اين صوره ده گانه حكم و فديه اي مخصوص است قاضي يحيي بن اكثم از اين پرسشها سر به زير افكنده حيران و سرگردان شده اظهار عجز نمود و لب از گفتار بسته و زبان او به هم پيچيده خاموش ماند به طوري كه اهل مجلس همه متوجه و ندانستند كه چه مي گويند.

مأمون گفت: الحمدلله علي هذه النعمة و التوفيق لي في الراي پس از آن رو به حضار نموده گفت حال دانستيد و فهميديد آنچه را كه انكار مي نموديد منكر آن بوديد



شهد العدو بفضلهم و كفي

قول العدو لاعظم الغلب [1] .



يعني دشمن به فضيلت و كمال ايشان شهادت مي دهد و قول دشمن براي بزرگترين غلبه و پيروزي آنها كافي است


پاورقي

[1] از قصيده حجةالاسلام شيخ محسن آل صاحب الجواهر نقل از وفات امام الجواد ص 48.