بازگشت

خبر در عيون اخبار الرضاي صدوق


مجلسي در بحار [1] از كتاب عيون اخبارالرضا از وراق او از اسدي از حسن بن عيسي فراط از جعفر بن محمد نوفلي روايت كردم كه گويد من خدمت حضرت رضا رسيدم سلام نموده و نشستم و عرض كردم فدايت شوم مردمي گمان مي كنند كه پدرت زنده است فرمود دروغ مي گويند خدا لعنت كند آنها



[ صفحه 31]



را اگر پدرم زنده بود ميراث او تقسيم نمي شد و زنانش شوهر نمي كردند ولكن قسم به خدا كه او شربت مرگ را چشيده همانطور كه علي بن ابيطالب عليه السلام چشيد نوفلي گويد من عرض كردم پس به چه كس تو مرا امر مي فرمائي فرمود عليك يا بني محمد من بعدي بر تو باد به محمد پسرم بعد از من و من به سفري مي روم كه ديگر بر نمي گردم.

صدوق در كتاب عيون الخبار الرضا [2] خبري در باب شصتم به عنوان نص الرضا علي ابنه ابي جعفر محمد بن علي عليه السلام بالامامة و الخلافة نقل نموده و مرحوم مجلسي نيز در بحارالانوار خود آن را درج كرده شيخ صدوق رضوان الله عليه مي نويسد:

حديث كرد ما را الحاكم ابوعلي حسين بن احمد بيهقي او از محمد بن يحيي صولي او از عون بن محمد او از ابوالحسن محمد بن ابي عباد روايت كرده و او براي حضرت رضا نويسنده اي بود كه فضل بن سهل او را به آن حضرت پيوسته بود ابن ابي عباد گويد نبود امام عليه السلام كه محمد پسرش را به جز به كنيه ياد كند و مي گفت ابوجعفر به من نوشته و من به ابي جعفر مي نويسم و آن وقت حضرت جواد كودكي در مدينه بود و او را به تعظيم خطاب مي فرمود و ابوجعفر جواب نامه ي امام را در نهايت بلاغت و خوبي مي نوشت من شنيدم از حضرتش كه مي فرمود ابوجعفر وصيي و خليفتي في اهلي من بعدي

در عيون الاخبار بزنطي روايت شده كه گويد من نامه حضرت ثامن الائمه را خواندم كه به امام جواد نوشته بود: يا اباجعفر به من خبر



[ صفحه 32]



رسيده وقتي كه سوار مي شوي و از منزل بيرون مي روي غلامان به واسطه بخلي كه دارند تو را از باب الصغير بيرون مي برند كه مبادا خيرت به كسي برسد تو را به حقي كه من به تو دارم قسم مي دهم كه خروجت را از باب الكبير قرار ده و وقت سواري درهم و دينار با خودت بردار تا هر كس سؤال كند به او عطا نمائي و اگر عموهايت از تو چيزي بخواهند كمتر از پنجاه دينار به آنها مده (دينار واحد طلا است) و اگر عمه هايت چيزي خواستند كمتر از بيست و پنج دينار مده و زيادتر را مختاري تا خدا تو را برگزيده و بلند مرتبه فرمايد انفاق كن و از فقر و فاقه مترس


پاورقي

[1] بحارالانوار جلد 12 ص 104.

[2] عيون اخبار الرضا ص 351.