بازگشت

در كلمات قصار و گفتار در ربا و معجز آثار امام جواد


قال الجواد (ع)، عز المؤمن غناه عن الناس يعني عزت مؤمن بي نيازي او است از مردم قال ايضا، نعمة لا تشكر كسيئة لا تغفر يعني نعمتي كه شكر آن به جا نيايد مانند گناهي است كه آمرزيده نشود

و من كلاسه (ع): اذا نزل القضاء ضاق الفضاء وقتي كه قضا نازل شد فضا تنگ مي شود

ايضا كفي بالمرء خيانة آن يكون امينا للخونة

يعني براي خيانت مرد همين قدر بس است كه او امين و درستكار از براي



[ صفحه 173]



خيانت كاران به شمار آيد

ايضا، اياك و مصاحبة الثرير فانه كالسيف المساول يحسن منظره و يقبح اثره

يعني بر تو باد و بترس از رفاقت و هم صحبتي با شرارت كار كه او در حقيقت مانند شمشير برهنه است ديدار و منظره آن نيكو است وليكن اثر و كردار آن زشت و ناپسند خواهد بود

و قال الجواد (ع) المؤمن يحتاج الي خصال ثلاث: توفيق من الله و واعظ من نفسه و قبول من ينصحه

فرمود امام جواد عليه السلام، شخص مؤمن نيازمند مي شود به سه خصلت توفيق از خدا و پند دهنده از خودش و پذيرفتن و قبول نصيحت نمودن از كسي كه او را نصيحت مي كند

الايام تهتك لك الامر عن الاسرار الكامنة

يعني روزگار پرده دري از كار تو مي كند نسبت به اسراري كه آن را پوشيده و مستور مي داري

من انتقاد الي الطمانينة قبل الخبرة فقد عرض نفسه للهلكة و العاقبة المتعبة

يعني كسي كردن بدهد و آرام شود به آرامش خاطر پيش از آزمايش و امتحان پس در حقيقت خود را دچار كرده و در معرض هلاكت درآورده و عاقبت پررنج و زحمتي براي خود تهيه نموده

قد عاداك من سترعنك الرشد اتباعا لما تهواه

يعني در حقيقت به تو دشمني كرده آن كس كه رشد را از تو پوشيده و مستور داشته و پيروي از آن چيزي كرده كه تو مي خواستي



[ صفحه 174]



ساكب الشهوات لا تقال عثرته

آن كس كه مرتكب شهوات است از لغزش او فروگذاري نمي شود.

الثقة بالله ثمن لكل غال و سلم لكل عال

اعتماد به خدا بها و قيمت است از براي هر چيز گران و نردبان است از براي هر بلندي

و قال (ع) من انقطع الي غير الله و كله الله اليه

يعني كسي كه از خدا ببرد و به غير او بپيوندد خدا او را به خودش واگذار مي كند

من عمل علي غير علم كان ما يفسد اكثر مما يصلح [1] .

كسي كه عمل كند بدون علم آنچه را كه تباه و فاسد مي كنند زيادتر از آن چيزي كه اصلاح مي نمايند.

من يعرف المصادر اعيته الموارد

كسي كه اصل و مبداء چيزي را نشناخت موارد و مداخل آن وي را خسته خواهد كرد

اظهار الشئ قبل ان تستحكم مفسدة له

آشكار كردن چيزي را پيش از اينكه استوار كرد و استحكام پذيرد براي كننده آن مفسده خواهد بود؟ المقرم در اين خصوص مي نويسد: [2] .



[ صفحه 175]



غرض امام عليه السلام اين است كه گاهي مي شود مرد قادر بر فعل چيزي در آينده است و گاهي مي شود كه قادر نخواهد بود بر اينكه شايد مانعي در كار او پيدا شود يا از جهت كسي كه در ضديت او سعي مي كند او را وادار مي كند بر اين دشمني يا حسد و بغي يا جهت اينكه قضاء محتم است و مساعد بر آن نمي شود پس آن وقت انتشار دهنده اين عمل پيش از امام آن هدف ملامت و مورد تدف و شماتت شده و محل او ساقط گرديده و گوش به حرف او نخواهد داد و اينها تمامي خلاف زيركي و هوشمندي است

لا تكن و ليا لله تعالي في العلانية و عدواله في السر

لباس دوست خداوند متعال در آشكارا و دشمن او و در نهان و پنهاني.

لا تعادين احدا حتي تعرف الذي بينه و بين الله فان كان محسنا فلا تعاده و ان كان مسيئا فان علمك به يكفيكه فلا تعاده

با هيچكس دشمني و معادات مكن تا اينكه بشناسي آنچه را كه بين او و بين خداست پس اگر خوب و نيكوكار بود با او دشمني مكن و اگر بد بود بدكردار بود پس همين علم تو درباره ي او تو را كفايت مي دهد پس باز با او دشمني مكن

در اينجا علت نهي از معادات و دشمني با تقدير علم باسائه و بدي را يكي از دو وجه دانسته اند يا هر دو با يكديگر اول اينكه شخص بد و بدرفتار از اذيت رسانيدن به ديگري به هر اندازه كه مقدور است تحاشي و انكار ندارد و شايد به امري بزرگتر از آن مبادرت كند و اظهار عداوت نمودن با و بسا است به جائي كشد كه عاقبتي ناستوده و ناگوار پيش بياورد، دوم اين است وقتي كه او خود را به لباس بدرفتاري درآورد محل او ساقط خواهد



[ صفحه 176]



شد پس واجب است كه انسان او را كفو و مانند خود نبيند تا با او از مقابله و برابري نمايد و با اين وصف هم محل او ساقط مي شود و اينها تمامي وقتي است كه نداند پيشرفت خود را از اينكه مانع از گناهكاري او گردد و اگر نه از باب نهي از منكر واجب مي شود در موردي كه متوقف بر معادات و دشمني باشد

و قال الحوابح تطلب بالرجاء و هي تنزل بالقضاء

احتياجات و نيازها درخواست مي شود به اميد و آن به قضاي الهي فرود مي آيد.

العافية احسن عطاء

يعني تندرستي و سلامتي بهترين عطا و بخشش است

لا يضرك سخط من رضاه الجور

ضرر نمي رساند تو را خشم و غضب كسي كه او را جور و بيداد راضي و خوشنود گردانيده

الشهوات من ضعف القلب

شهوات و پيروي خواهشهاي نفس از ضعف قلب است

من لم يرض من اخيه بحسن النية لم يرض بالعطية

كسي كه راضي نشد از برادر خودش به خوشي و حسن نيت راضي و خوشنود نمي شود زاويه بخشش و عطايا

و قال (ع) بالدعاء تصرف البلية

يعني فرمود امام عليه السلام بسبب دعاء و خواندن خدا بلاهاي انسان رفع مي شود و دفع مي گردد

من شتم اجيب



[ صفحه 177]



هر كس كه به ديگري دشنام داد جواب او بدشنام و شتم داده مي شود:

من تهو اصيب

كسي كه تهور و جسارت را پيشه كرد دچار بلا و مصيبت مي شود يا جسوري گرفتاري را باعث مي گردد

اهل المعروف احوج الي اصطناعه من اهل الحاجة لان لهم اجره و فخره و ذكره

يعني آنانكه اهل احسان و نيكوكاري هستند نيازمندترند به كردن احسان از نيازمندان به احسان و ارباب احتياج زيرا كه براي ايشان است پاداش نيكوئي كردن و فخر و مباهات به آن و ياد كردن از آن

عنوان صحيفة المؤمن حسن خلقه

شعار و عنوان نامه مؤمن خوش خلقي و خوي پسنديده او است

عنوان صحيفة السعيد حسن الثناء عليه

نشانه و عنوان نامه نيكبخت و سعادتمند خوبي ثنا و خوش گوئي بر او است

خفض الجناح زينة العلم

افتادگي و فروتني يا تواضع و شكسته بالي زينت علم و دانش است كه گفته اند

راس العلم التواضع و نيز گفته اند: ابناء الكرام اذا تعلموا تواضعوا و ابناء اللئام اذا تعلموا تكبروا

يعني بزرگ زادگان و نجبا وقتي كه دانش فرا گرفتند فروتني اختيار مي كنند و لئيم زادگان نانجيب وقتي كه چيزي آموختند خود پسندي



[ صفحه 178]



و تكبر پيشه مي نمايند

و قال الجواد (ع) القصد الي الله بالقلوب ابلغ من اتعاب الجوارح بالاعمال

يعني فرمود امام جواد عليه السلام، قصد نمودن به جانب خداي متعال با دلها رساتر و به مقصود رساننده تر است از رنج دادن و به تعب درآوردن جوارح بدن است به اعمال و عبادات (مقصود توجه است در عبادت و اعمال به جانب آفريدگار نه ركوع و سجود بي حضور قلب و بي حاصل)

التقوي عزو العلم كنز و الصمت نور

يعني تقوي و پرهيز عزت است و علم و دانش گنج و خاموشي و سكوت نور است و حكمت هر يك از اين سه روشن و واضح است چه تقوي، پرهيزكاري باعث عزت نفس شود و صاحب آن تن به ذلت ندهد و علم گنجي است كه تمام شدني و دزد بردني نيست و هميشه با صاحبش خواهد بود و خاموشي و سكوت نوري است كه وقتي شخص لب از بيهوده گوئي بر بست و به خويشتن انديشيد و به خالق پيوست دل او روشن و خاطرش منور و گلشن گردد و گفته اند:

لو كان الكلام من فضة لكان السكوت من ذهب

ماهدم الدين مثل البدع

خانه دين را چيزي بمانند بدعت ها خراب نمي كند

لا يزيل الوقار مثل الطمع

هيچ چيزي وقار و سنگيني شخص را مانند طمع برطرف و محو و نابود نمي كند.

بالراعي تصلح الرعيه



[ صفحه 179]



بواسطه سرپرست خوب و پادشاه عادل و محبوب رعيت اصلاح شده و خوب مي شود

و قال الجواد (ع) كيف يضيع من الله كافله

يعني چگونه ضايع مي شود كسيكه خدا عهده دار او است و كفيل و نگهدار او مي باشد

كيف ينجو من الله طالبه

يعني چگونه نجات مي يابد كسيكه خدا در طلب او است كه و لا يمكن الفرار من حكومته و قال من اصغي الي ناطق فقد عبده فان كان الناطق عن الله فقد عبدالله و ان كان الناطق عن لسان ابليس فقد عبدابليس

يعني كسيكه گوش داد به سخن گوينده در حقيقت او را پرستيده پس اگر گوينده از خدا سخن گويد او در حقيقت خدا را پرستيده و سخن خدا را شنيده و اگر گوينده از زبان شيطان سخن گويد او در حقيقت شيطان را پرستيده

مردي به حضرتش عرض كرد مرا وصيتي بفرما، فرمود آيا تو وصيت مرا مي پذيري عرض كرد بلي! فرمود:

تو سد الصبر و اعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوي و اعلم انك لا تخلوا من عين الله فانظر كيف تكون

يعني صبر را بالش خود قرار ده و دست به گردن شو با تنگدستي و ترك كن خواهش ها و آرزوي نفساني را و مخالفت كن با هواي نفس و بدان كه در حقيقت تو هيچگاه از نظر خدا دور نيستي و خداي متعال به كارهاي تو بصير و بينا است پس ببين خود را كه چگونه مي باشي



[ صفحه 180]



و نيز آن حضرت به بعضي از اولياي خود فرمود:

اما هذه الدنيا فانا مغرقون فمن كان هواه هوي صاحبه و دان بسدينه فهو معه حيث كان و الاخرة دارالقرار و ان تاخير التوبة اغترار و طول التسويف حيرة و الاعتلال علي الله هلكة و الاصرار علي الذنب امن لمكر الله و لا يامن مكر الله الا القوم الخاسرون

يعني اما اين دنيا دنيائي است كه ما را به خود فراگرفته و در خود غرق نموده پس هر كس كه هوا و خواهش او هوا خواهش يار و رفيقش باشد و متدين به دين او شود پس آنكس كه در هر جا باشد با او است و آخرت دار قرار و جايگاه دوام و بقا است و به درستي كه تاخير توبه خود فريفتن و گول خوردن است و درازي تسويف و پس انداختن توبه يا عمل خير باعث سرگرداني و حيرت است و علت بر خدا گرفتن موجب هلاكت خواهد بود و اصرار بر گناه داشتن ايمن بودن از مكر و انتقام خدا است و از تلافي مكر و انتقام خدا آسوده خاطر و ايمن نمي شوند مگر مردمان زيان كار

و لا يامن مكر الله الا القوم الخاسرون

من امل انسانا هابه

كسي كه به آرزو بيندازد انساني را او را به ترس درآورده

من جهد شيئا عابه

كسي كه چيزي را ندانست آن را عيب مي كند

و قال عليه السلام الجمال في اللسان و الكمال في العقل

و فرمود جمال و زيبايي شخص در زبان است و كمال و تماميت او در عقل اوست



[ صفحه 181]



من صبر الرجل قلة شكواه

يعني از بردباري و تحمل مرد است كمي شكوه و شكايت او

من رفق الرجل باخيه ترك توبيخه بحضرة من يكره

از مدارا و ارفاق مرد درباره برادر خود ترك نمودن سرزنش و ملامت او است در حضور كسي كه از وي كراهت دارد

و قال الجواد (ع) من صدق صحبة الرجل اسقاط المؤنة من اخيه

و فرمود امام جواد عليه السلام از جمله راستي و صداقت و همراهي مرد انداختن خرج است از گردن برادر خود

من علامة المحبة كثرة الموافقة و قلة المخالفة

از علامت و نشانه دوستي زيادتي سازش و موافقت و كمي ناسازگاري و مخالفت است

يوم العدل علي الظالم اشد من يوم الجور علي المظلوم

روز دادستاني بر ستم پيشه و ظالم سخت تر است از روز جور و بي داد بر ستم رسيده و مظلوم

من طلب البقاء فليعد للمصائب قلبا صبورا

كسي كه خواستار و طالب بقاء است پس بايد خود را مستعد و مهيا دارد از براي مصيبت و بلايا با دلي صبور و با تحمل و بردبار

العلماء غرباء لكثرة الجهال بينهم

دانايان و دانشمندان غريبان اند براي زياد بودن نادانان در ميان ايشان.

ثلاثه من كن فيه لم يندم: ترك العجلة و المشورة و التوكل علي الله عند العزيمة



[ صفحه 182]



سه چيز است كه هر كس در آن باشد پشيمان نمي شود، ترك عجله و شتاب زدگي مشورت نمودن در كارها و توكل نمودن بر خدا هنگام عازم شدن و تصميم گرفتن بكار

من نصح اخاه سرا فقد زانه و من نصحه علانية فقد شانه

كسي كه نصيحت كند به برادر خود در نهاني و خلوت پس در حقيقت او را زينت داده و كسي كه او را نزد ديگران علني و آشكار نصيحت كند پس در حقيقت از او عيب جوئي نموده

من كثر همه سقم جسمه

يعني كسي كه انديشه او در غم و غصه زياد شد بدن او ناخوش و بيمار مي شود

العفاف زينة الفخر

خود نگهداشتن زينت فخر و مباهات است

الشكر زينة البلاء

شكر كردن در بلاها زينت بلا است

التواضع زينة الحسب

فروتني و افتادگي زينت شرافت و حسب است

الفصاحة زينة الكلام

فصاحت زيب و زينت سخن گفتن است

الحفظ زينة الرواية

نگاهداري و حفظ زينت روايت و خبر رساني است

ان لله عبادا يخصهم بدوام النعم فلا تزال فيهم ما بذلوها فان منعوها نزعها الله عنهم و حولها الي غيرهم



[ صفحه 183]



يعني به درستي كه براي خدا بندگاني است كه ايشان را به دوام و بقاي نعمت خود تخصيص مي دهيد پس هميشه نعمت در ميان آنها باقي است تا وقتي كه بذل و بخشش مي كنند پس اگر ندادند و منع از ديگران كردند خداوند آن نعمت را از ايشان انتزاع نموده و تحويل و انتقال بغير ايشان مي دهد، شكر نعمت نعمتت افزون كند كفر نعمت از كفت بيرون كند

حفظ الادب زينة الورع

يعني حفظ كردن ادب و رعايت كردن آن زينت ورع و پرهيز است.

بسط الوجه زينة القناعة

گشاده روئي زينت قناعت است

حسب الانسان من كمال المروأة ان لا يلقي احدا بما يكره

حسب و شرف انساني از تمام داشتن مروت و انصاف اين است كه برخورد نكند با احدي به چيزي كه ناپسند او باشد

من سخاء المرء بره به من يجب حقه عليه

از سخاوت و بخشش مرد است خوبي كردن او به كسي كه واجب مي شود حق او بر آن كس (يعني هر كه را بر او حقي است درباره او خوبي كند)

ما عظمت نعمة احد الا عظمت حوائج الناس اليه فمن لم يتحمل تلك المؤنة عرض النعمة للزوال

بزرگ نمي شود نعمت هيچكس مگر اين كه بزرگ مي شود نيازمندي و احتياجات مردم بر او پس كسي كه متحمل اين خرج و رفع نيازمندي ديگران نشود نعمت او در معرض زوال و فنا درآيد و از او سلب



[ صفحه 184]



نعمت شود

ترك ما لا يعني زينة الورع

ترك كردن و واگذار نمودن چيزي كه معني ندارد و بيهوده و بي معني است زينت پرهيز و پاكدامني مي باشد

من كردم الرجل ايثاره علي نفسه

از بزرگواري و بخشش مرد اين است كه ديگري را بر خود اختيار كند (يعني به اين كه خود به چيزي نيازمند است خود آن را نخورده به ديگري كه نيازمند به آن است بدهد)

من انصاف الرجل قبوله الحق اذابان له

يعني از انصاف و ميانه روي مرد پذيرفتن او است حق را وقتي كه براي او آشكار او ظاهر گردد

من نصح الانسان لاخيه نهيه عمالا يرضاه لنفسه

از نصيحت هاي انساني براي برادر خودش بازداشتن و نهي نمودن او است از آن چيزي كه او براي خودش نمي پسندد

من الشكر معرفة احسان المحسن

از جمله شكر گذاري شخص شناختن نيكوئي كردن شخص نيكو كار است (يعني حق خوبي را بداند)

من التواضع معرفه المرء بقدره

از جمله فروتني و افتادگي شناختن شخص است قدر و منزلت خود را

العالم بالظلم و المعين عليه و الراضي شركاء

آنكس كه دانا به ظلم و ستم پيشه گي است و آن كسي كه كمك كار و دستيار بر ظلم است و آن كس كه راضي به ستم كاري و ظلم ديگري اين



[ صفحه 185]



هر سه با يكديگر در بزه كاري شريك اند

(فقهاء در كتاب قصاص نوشته اند اگر كسي ديگري را بگيرد و مردي ديگر او را بكشد و سومي ايستاده و تماشا كند و در صدد خلاصي آن برنيايد قاتل كشته مي شود و آن كس كه مقتول را گرفته نگاهداشته حبس ابد مي شود و چشمان آنكه ديد، و تماشاچي شده ميل كشيده مي شود) اين قضاوتي است [3] كه اميرالمؤمنين عليه السلام فرموده و در فرموده امام عليه السلام عالم به معني عامل به ظلم است و شايد العالم تحريف العامل باشد.

من سلامة الانسان قلة حفظه لعيوب غيره و عنايته باصلاح عيوب نفسه

از سلامتي آدمي است كمي حفظ او نسبت به عيب و نقص غير خود و توجه و عنايت او است به درست كردن و به اصلاح درآوردن عيب هاي خودش.

من اخطاء وجوه المطالب خذلته الحيل

كسي كه در روي و صور مطلب ها و درخواست ها به اشتباه رفت آنگاه ناچار دست به حيله و مكر مي زند و اين عمل خواري و ذلت او را فراهم مي آورد و باعث خواري او مي گردد

الطامع في وثاق الذل

طمع كار در بند و دام ذلت و خواري است

الصبر علي المصيبة مصيبة علي الشامت

صبر و تحمل شخص بر گرفتاري و مصيبت مصيبتي است بر آن كس كه شماتت به او مي كنند



[ صفحه 186]



ثلاثة يبلغن رضوان الله كثرة الاستغفار و لين الجانب و كثرة الصدقه

سه چيز است كه خوشنودي خداي متعال را به بنده مي رساند و باعث رضاي حضرت پروردگار مي شود زيادي استغفار و درخواست آمرزش - ملايمت و نرمي در امور مردم، زيادي صدقه و خيرات

لو سكت الجاهل ما اختلف الناس

اگر نادان خاموش شده و سكوت كند مردم به اختلاف نمي افتند (زيرا كه ناداني باعث خطا و اشتباه مي شود چون كه نادان چراغ علم در دست نداشته و با ظلمت جهل و نداشتن ملكات فاضله در امر ديگران مداخله كرده و به حرفهاي پوچ و بي معناي خود اسباب اختلاف را فراهم مي آورد و ديگران را نيز به زحمت اشتباه خود مي اندازد

مقتل الرجل يبن فكيه

يعني قتلگاه مرد بين فك اسفل و اعلاي او است كه گفته اند زبان سرخ سر سبز مي دهد بر باد

بئس الظهير الراي الفطير

يعني بد پشت باد كمك كاري است راي ناپخته و خام و ناسنجيده

قال امام الجواد (ع) ثلاث يجلبن المودة: الانصاف في المعاشرة و المواساة في الشدة و الانظواء علي فلب سليم

يعني سه چيز است كه كسب و جلب دوستي و مودت مي نمايند، ميانه روي و انصاف در آميزش با مردمان و برابري در سختي و موافقت و به هم پيچيدگي بر قلب سالم يعني دلي كه كينه و حسد ديگران را ندارد

الناس اشكال و كل يعمل علي شاكلته

مردم صورت ها و شكلها هستند و هر كس عمل مي كند بر شكل و



[ صفحه 187]



مانند خود يعني كردار هر كس مطابق با صورت و ديدار او است

الناس اخوان فان كانت الاخوة في غير ذات الله فانها تمود عداوة و ذلك قوله تعالي الا خلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين

يعني مردم با يكديگر برادرند پس اگر برادري آنها براي غير خدا باشد يعني آن برادري بر مي گيرد به دشمني و عداوت اين است فرموده خداي متعال كه: دوستان در آن روز بعضي از براي بعضي ديگر دشمنند مگر آنانكه پرهيزكارند

من استحسن قبيحا كان شريكا له

كسي كه عمل زشتي را خوب و نيكو بشمارد در آن فعل زشت و قبيح با فاعل آن شريك است

كفر النعمة داعية المقت

كفران نعمت خواننده خشم و غضب است، كفر نعمت از كفت بيرون كند

من جازاك بالشكر فقد اعطاك اكثر مما اخذ منك

كسي كه پاداش دهد تو را به شكر و از احسان تو اظهار تشكر و سپاسگذاري كند پس در حقيقت به تو داده است زيادتر از آنچه را كه از تو گرفته است

لا تفسد الظن علي صديق قدا صلحك اليقين له

تباه مساز و فاسد مكن كمان خودت را بر دوستي كه يقين خودت را بر او خوب كرده اي و او را از روي يقين خوب دانسته اي

من وعظ اخاه شرا فقد زانه و من وعظه علانية فقد شانه

كسي كه پند داد برادر مؤمن خود را در خفا و نهاني پس در حقيقت او را زينت داده و كسي كه او را پند دهد و موعظه كند در آشكار او عيان پس در حقيقت او را عيب جوئي كرده و بدي او را نمايانده



[ صفحه 188]



الشريف كل الشريف من شرفه علمه

شريف و شرافتمندي كه تمام شرافت را داراست كسي است كه شرافت او به علم اوست و شرف علمي دارد

لا تعالجوا الامر قبل بلوغه فتندموا

چاره و درمان نكنيد كار را پيش از رسيدن كه پشيمان مي شويد

لا يزال العقل و الحمق يتغالبان علي الرجل الي ان يبلغ ثمانية عشر سنة فاذا بلغها غلبه عليه اكثر هما فيه

هميشه خرد و حمق بر مرد غالب و مغلوب يكديگر مي شوند تا اينكه به هيجده سالگي برسد و چون به اين سن رسيد غالب و پيروز مي شود در او هر يكي از آن دو كه در او بيشترند

لا يطولن عليكم الامل فتقسو قلوبكم

دراز مسازيد بر خودتان امل و آرزوها و طول امل پيدا نكنيد كه درازي آرزوها دلهاي شما را تاريك و سخت مي گرداند

ارحموا اضعفائكم

ترحم كنيد بر ناتوانان و از دست رفتگان خود

اطلبو الرحمة من الله بالرحمة منكم

طلب رحمت و آمرزش كنيد از خدا بواسطه رحم و ترحمي كه از شما بر ديگران مي شود

من امل فاجرا كان عقوبتة الحرمان

كسي كه آرزو مي برد بدكاري را و خواهد كه مانند او باشد مجازات او دوري و محرومي خواهد بود

ما انعم الله نعمة علي عبد فعلم انها من الله الا كتب الله علي الله شكرها له قبل ان يحمده عليها و لا اذنب عبد ذنبا نافعلم ان الله



[ صفحه 189]



مطلع عليه ان شاء عذبه و ان شاء عفا عنه الا غفر له قبل ان يستغفره

يعني انعام نمي فرمايد خداي متعال نعمتي را بر بنده كه بداند اين نعمت او از جانب خداست مگر اينكه خدا مي نويسد آن را به نام آن بنده شكر آن نعمت را (يعني آن نعمت را بر او در برابر اين دانش باقي مي دارد) براي او پيش از اينكه حمد و ستايش كند خدا را بر آن نعمت و گناه نمي كند بنده گناهي را كه بداند خدا بر آن آگاه و مطلع است كه اگر بخواهد خدا او را عذاب مي كند و اگر بخواهد او را عفو نموده و مي بخشد مگر اينكه خدا آن گناه او را مي آمرزد پيش از اينكه استغفار از براي آن گناه كند

من ركب مركب الصبر اهتدي الي مضمار النصر

كسي كه سوار شد بر مركب صبر و بردباري راه مي يابد به ميدان نصرت و پيروزي

من غرس اشجار التقي اجتني ثمار المني

كسي كه بنشاند درخت هاي تقوي و پرهيز را از آن مي چيند ميوه هاي آرزو و خواسته هاي خود را

موت الانسان بالذنوب اكبر من موته بالاجل و حياته بالبركة اكبر من حياته بالعمر

يعني مردن انسان به سبب گناهان بزرگتر است از مردن او به اجل و سرآمدن مدت او و زندگاني كردن او به بركت بزرگتر است از زندگاني او به عمر كردن زياد

من استفاد اخافي الله فقد استفاد اخا في الجنة

كسي كه استفاده بدهد برادر مؤمن خود را در راه خدا پس در



[ صفحه 190]



حقيقت استفاده مي برد از برادري او در بهشت

من وثق بالله و اتكل عليه نجاه الله من كل سوء و حرزه من كل عدو و لو كانت السموات رتقا علي عبد ثم اتق الله لجعل له مخرجا منها

يعني كسي كه وثوق و اعتماد او به خدا باشد و توكل بر او كند خداوند او را نجات مي دهد از هر بدي و نگاه مي دارد او را از هر دشمن و اگر آسمانها بر بنده اي بسته شده باشد پس او از خدا بپرهيزد به يقين كه خداوند سبحان از براي او راه بيرون شدني از آن مهلكه و گرفتاري قرار خواهد داد

تبصره

از اين دو گفتار در ربا و بيانات معجز آثار براي هر بيدار و صاحب نظر و بصيرتي بسي گوهر گرانبها و درهاي شاهوار به كنار آيد و تواند كه در اثر پيروي و دستور گرفتن از هر قطعه از آن كه سرمشق و سرلوحه سعادت دوره زندگاني و دستورالعمل سراي جاوداني است و نيكبختي دو جهان را براي خود فراهم سازد نه تنها گفتار در ربا حضرت امام جواد عليه السلام را اين نتايج حسنه و فوائد بي شمار در هر نكته از آن مكنون و يا آشكار است بلكه براي هر يك از ائمه اطهار و پيشوايان راه دين صلوات الله عليهم اجمعين كلماتي پندآميز و گفتاري شكر بيز و گوهر ريز است كه محتوي حكمت ها و دقايق در آداب معاشرت و وضع زندگاني و طريق سير و سلوك و رسيدن به سعادت دو جهاني خواهد بود و از آنها است كه گمراهان راه ضلالت را به واسطه اينگونه گفتار معجز آثار به شاه راه هدايت دلالت فرمايند



[ صفحه 191]




پاورقي

[1] وفات امام الجواد نقل از بحارالانوار ج 17 ص 214 از اعلام الدين.

[2] وفات امام الجواد ص 37.

[3] وفات امام الجواد المقرم ص 42.