بازگشت

نصيحت آن جناب به سعدالخير


نويسنده كتاب بهجت الابرار از كتاب كافي روايت كرده حضرت امام جواد اين نصيحت نامه را براي سعدالخير مرقوم فرموده و در اينجا ترجمه فارسي آن را مي نگارد.

بسم الله الرحمن الرحيم

اما بعد به درستي كه من تو را توصيه و سفارش مي كنم به تقوي و پرهيزكار از خدا زيرا كه در آن است سلامتي از تلف و غنيمت در برگشتگي روزگار از براستي كه خداي عزوجل بواسطه تقوي و پرهيز بنده را از آنچه كه خود و عقلش از آن قاصر است نگاهداري و حفاظت مي نمايد و آشكارا و روشن مي سازد از بنده آنچه را كه كردي دل و ضلالت بر او پوشانيده و پنهان نموده به واسطه تقوي بود كه نوح نبي با كساني كه وي در كشتي بودند نجات يافتند و صالح پيغمبران با كسان خود از صاعقه رستگار شدند و به علت تقوي بردباران و صابران رستگاري يافتند و اين دستجات مردم از مهلكه ها نجات پيدا كردند و براي ايشان است برادراني بر اين طريقت كه درخواست و التماس اين چنين فضيلتي را مي نمايند و سركشي و طغيان خودشان را از وارد شدن به شهوات و خواهش نفس دورافكندند در آن وقت كه كتاب خدا اين نظائر و امثال را به آنها رسانيد، ستايش نمودند پروردگار خود را همراه در آن چه به ايشان روزي داده او را شايسته و سزاوار حمد و ثنا دانستند خود را مذمت كردند بر آنچه تفريط نموده و از حدود خود گذشته و



[ صفحه 167]



آنها سزاوار مذمت بودند

بدانيد كه خداوند تبارك و تعالي حليم و عليم است جز اين نيست كه غضب او بر كسي است كه رضاي او را از او قبول نكند و جز اين نخواهد بود كه عطاي خود را از آنكس كه قبول عطا ننمايد منع خواهد فرمود و جز اين نيست كه به گمراهي مي گذارد كسي را كه هدايت او را نپذيرد پس از آن نافرمانان و اهل گناه و بدي ها را قدرت تمكن داده كه به واسطه توبه و بازگشت سيئآت ايشان را مبدل به حسنات فرمايد و بندگان خود را در كتاب مجيد به جانب توبه با صداي رسا كه هيچگاه منقطع نمي شود و ممنوع نخواهد شد دعوت فرموده و آنها را به دعا خوانده و وعده استجابت داده و ضمناً لعنت كرده كساني را كه كتمان مي كنند آنچه را خدا فرستاده و خداي متعال رحمت را بر خودش فرض فرموده (كتب علي نفسه الرحمة و رحمت حضرتش بر غضب او سبقت گرفته و از روي صدق و عدل تماميت يافته و نيست كه با بندگان خود ابتدا به غضب نمايد پيش از اينكه ذات مقدس او را به غضب بياورند و اين از علم اليقين و علم تقوي است هر امتي را خدا از ايشان علم كتاب را برمي دارد و آنها را از اين علم بي بهره مي نمايد وقتي كه كتاب خود را دور بيندازند و از دست بيفكنند و دشمنان ايشان را به آنها ولايت و اختيار مي دهد آنگاه كه از خدا و كتاب خدا روي بگردانند و از جمله دور افكندن كتاب آنان اين است كه حروف آن را برپا داشته و حدود آن را تحريف مي كنند (يعني كلام خدا را مي خوانند و عمل به احكام آن نمي كنند) و آنها از آن روايت مي كنند و احكام را رعايت نمي نمايند و جهال از روات و حفظ و تلاوت ايشان تعجب مي كنند و علما



[ صفحه 168]



را محزون مي سازد ترك ايشان جهت رعايت و از جمله دورافكندن كتاب از آنها اين است كه آن را به عهده كساني مي گذارند كه نمي دانند و ايشان را در مورد هوا و خواهش نفس درآورده و به جانب هلاكت و فنا مي برد و رشته و بند و بست دين را تغيير مي دهند پس از آن او را در سفه و صباوت به ارث مي گذارند پس مردم بعد از امر خدا پيرو خلق از امر مردم كرده و آن را صادر مي كنند و امر خدا را رد مي نمايند

بئس للظالمين بدلا بد معاوضه و تبديلي است كه ستمكاران مي كنند و ولايت مردم را بعد از ولايت خدا و بجاي آن به كار مي برند و ثواب و پاداش مردم را بعد از ثواب خدا مي خواهند و رضاي خلق را بعد از رضاي خدا طالبند و امت با اين احوال در عبادت به انديشه خود اجتهاد كرده و بر اين ضلالت مي گذرانند و فريفته و به خود بالنده و عجب دارنده هستند پس عبادت ايشان براي آنها فتنه است و براي هر كس كه به آنها اقتدا كند و در حقيقت در ميان انبيا و فرستادگان خدا و احوال ايشان ياد آوري ها و پند و ذكرائيست از براي عبادت كاران به درستي كه پيغمبري از پيغمبران اطاعت و فرمانبرداري خود را به حد كمال رسانيده پس از آن در امري واحد نافرماني و عصيان خدا را نموده و به اين سبب او را از بهشت بيرون مي كند و ديگري را در شكم ماهي مي افكند و او را نجات نمي دهد مگر با اعتراف و توبه، پس بشناس اشباه و نظاير دانشمندان و احبار و رهباناني را كه در صدد كتمان كتاب برآمدند و آن را تحريف نمودند پس تجارت ايشان سودي نداد و راه به هدايت نيافتند و آنگاه بشناس مانند ايشان را از اين امت كه حروف كتاب را برپا داشتند و حدود آن را تحريف نمودند پس آنها با اين برتري و آقائي و كثرتي كه داشتند وقتي كه



[ صفحه 169]



سران و پيشوايان هوا و هوسهاي پراكنده و متفرق گرديدند اينان با اكثر آنها از جهت دين بودند و اين بوده است پايه و مبلغ علم ايشان و هميشه در مطع و طبع چنين بوده اند و براي دائم و هميشگي صداي ابليس را به زبان هاي خود شنيده و به باطل بسيار رفته اند علما از ايشان در آزار و زحمت و رنج بوده و آنان بر علما و دانايان به تكليف عيب مي گيرند و علما در پيش خود خائن اند اگر كه كتمان نصيحت كنند و اگر كه آنها را حيران و گمراه ببينند و هدايت و ارشاد نكنند يا مرده اند و آنها را زنده نسازند پس بد است آنچه را كه آنها مي كنند زيرا كه خداي متعال از ايشان عهد و پيمان در كتاب خود گرفته كه امر به معروف نمايند و امر كنند به آنچه خود به آن امر شده اند و نهي كنند از آنچه خود از آن نهي شده اند و اينكه در بر و تقوي و نيكي نمودن و پرهيز كردن كمك و دستياري نمايند و در گناه و تجاوز كاري معاونت و همراهي نسازند پس علما و دانايان همواره از نادانان در زحمت و مشقت اند اگر آنها را پند دهي و نصيحت كني گويند انديشه و خيال كردي و اگر حق را كه ترك كرده اند ياد بگيرند گويند مخالفت كردي و اگر از ايشان كناره گيري كنند گويند مفارقت و جدائي نمودي و اگر گويند برهان و دليل خود را بياوريد بر آنچه كه حديث مي كنيد گويند نفاق و دوروئي كردي و اگر از ايشان اطاعت نمودي گويند خدا را نافرماني كردي پس نادان جاهل در آنچه نمي داند جزء جهال و نادانند و امي و درس نخوانده اند در آنچه تلاوت مي كنند نزد تعريف آن و تكذيب مي آورند به آن نزد تحريف كتاب پس از آن انكار نمي كنند آنها شبيه و مانند احبار و علماي يهود و رهبانان نصاري مي باشند در هدايت و ارشاد پيشوا و قائدند و در



[ صفحه 170]



هلاكت سيد و آقا خواهند بود و دسته ديگر از ايشان نشستگان بين ضلالت و هدايت مي باشند يكي از دو دسته آنها از ديگري شناخته نمي شوند از مردم خود را برتر و بالاتر مي شمارند از اين يك تعريف مي كند و اظهار شناسائي مي كنند و نمي دانند كه آن چه چيز است و تصديق مي كنند واگذاري و ترك ايشان رسول خدا را به نحو آشكار و روشن شب آن را از روز آن كه گويا در آنها بدعتي ظاهر نشده و سنتي تبديل يافته و خلاف و اختلافي نزد ايشان نيست و آنگاه كه تاريكي و ظلمت خطاياي ايشان بر من پوشيده و مستور شد دو دسته مي شوند يكي خواننده و داعي بسوي خدا و ديگري خواننده به طرف آتش در اين وقت شيطان به نطق و گفتار درآيد و صوت او بر زبان اولياء و دوستانش بلند شود و سوار و پياده او زياد گردد و در مال و اولاد آنها شركت كند و كسي كه با او شركت كرد كار بدعت كند و كتاب و سنت را واگذار نموده و ترك نمايد و اولياي خدا را به حجت و دليل نطق كند و كتاب و حكمت را اخذ كنند پس از آن روز اهل حق و باطل از يكديگر جدا شوند و اهل هوي و هوس به خذلان و تهاون دچار كردند و اهل ضلالت تعاون و كمك كاري شوند تا اينكه آنها جماعتي با فلان و اشباه و نظاير آن شوند پس اين دسته و صنف را بشناس و صنف ديگر را برأي العين ببين كه زندگي مي كنند و ايشان را ملزم ساز تا اينكه به اهل خود وارد شوي زيرا كه زيانكاران كساني هستند كه زيان برسانند به خودشان و اهل و كسان خودشان در روز قيامت

الا ذلك هو الخسران المبين



[ صفحه 171]