بازگشت

در رثاء و التجاء به حضرت جواد الأئمه


«ذاكر»



خون شد از غم دل خدا جويم

درد بسيار و نيست دارويم



ميفشانم سرشگ و مي گويم

يا جواد الأئمة ادركني



اي كه روح عبادتي ما را

عذر خواه قيامتي ما را



حق زهرا عنايتي ما را

يا جوادالأئمة ادركني



سينه ي پر شرار دارم من

دل و جان فكار [1] دارم من



دو جهان با تو كار دارم من

يا جوادالأئمة ادركني



خسته و دل شكسته و زارم

گره افتاده است در كارم



جز بكويت كجا پناه آرم

يا جوادالأئمة ادركني



تشنه ام تشنه بر من آب بده

گنهم را ببر ثواب بده



بگداي درت جواب بده

يا جوادالأئمة ادركني



ياد كوي تو مي كنم امروز

گفتگوي تو مي كنم امروز



رو بسوي تو مي كنم امروز

يا جوادالأئمة ادركني



عزت عالمين مي خواهم

سفر كاظمين مي خواهم



طواف قبر حسين مي خواهم

يا جواد الأئمة ادركني



[ صفحه 62]




پاورقي

[1] فكار: مجروح.