بازگشت

سرافكندگي فقهاي درباري


«زرقان» [1] كه با «ابن ابي دؤاد» [2] دوستي و صميميت داشت، مي گويد:

يك روز «ابن أبي دؤاد» از مجلس معتصم بازگشت، در حالي كه به شدت افسرده و غمگين بود. علت را جويا شدم گفت: «امروز آرزو كردم كه كاش بيست سال پيش مرده بودم!»

پرسيدم: «چرا؟»

گفت: «به خاطر آنچه از ابوجعفر در مجلس معتصم بر سرم آمد!»

گفتم: «جريان چه بود؟»

گفت: «شخصي به سرقت اعتراف كرد و از خليفه (معتصم) خواست كه با اجراي كيفر الهي او را پاك سازد. خليفه همه ي فقها را گرد آورد و «محمد بن علي» (امام جواد عليه السلام) را نيز فراخواند و از ما پرسيد: «دست دزد از كجا بايد قطع شود؟»

من گفتم: «از مچ دست.»



[ صفحه 54]



گفت: «دليل آن چيست؟»

گفتم: «چون منظور از دست در آيه تيمم: «فامسحوا بوجوهكم و ايديكم.» [3] (صورت و دست هايتان را مسح كنيد.) تا مچ دست مي باشد.»

گروهي از فقها در اين مطلب با من موافق بودند و مي گفتند: «دست دزد بايد از «مچ» قطع شود.» ولي گروهي ديگر گفتند: «لازم است از «آرنج» قطع شود.» و چون معتصم دليل آن را پرسيد، گفتند: «منظور از دست در آيه ي وضو: «فاغسلوا وجوهكم و أيديكم الي المرافق.» [4] (صورت ها و دست هايتان را تا آرنج بشوييد.) تا آرنج است.»

آنگاه معتصم رو به محمد بن علي (امام جواد عليه السلام) كرد و پرسيد: نظر شما در مورد اين مسأله چيست؟

گفت: «اينها نظر دادند، مرا معاف بدار.»

معتصم اصرار كرد و قسم داد كه بايد نظرتان را بگوييد.

محمد بن علي گفت: «چون قسم دادي نظرم را مي گويم، اينها در اشتباهند، زيرا فقط انگشتان دزد بايد قطع شود و بقيه ي دست بايد باقي بماند.»

معتصم گفت: به چه دليل؟

گفت: «زيرا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مي يابد: صورت (پيشاني)، دو كف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا)، بنابراين اگر دست دزد از



[ صفحه 55]



مچ يا آرنج قطع شود، دستي براي او نمي ماند تا سجده ي نماز را به جا آورد. و نيز خداي تعالي مي فرمايد:

«و أن المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا.» [5] .

«(هفت عضوي كه سجده بر آنها انجام مي گيرد از آن خداست)، پس هيچ كس را همراه و همسنگ با خدا مخوانيد (و عبادت نكنيد).» [6] .

و آنچه براي خداست قطع نمي شود.»

ابن أبي دؤاد مي گويد:

معتصم جواب محمد بن علي عليه السلام را پسنديد و دستور داد انگشتان دزد را قطع كردند (و ما نزد حضار بي آبرو شديم!) و من همانجا (از فرط شرمساري و اندوه) آرزوي مرگ كردم.

پس از اين شكست سخت علمي، ابن أبي دؤاد كينه ي امام عليه السلام را به دل گرفت و آنچنان معتصم را بر ضد امام عليه السلام تحريك كرد كه او پس از چهار روز توسط يكي از وزيرانش آن حضرت را مسموم كرده و به شهادت رساند. [7] .



[ صفحه 56]




پاورقي

[1] زرقان (بر وزن عثمان) مردي محدث بوده است و فرزندش به نام «عمرو» استاد اصمعي محسوب مي شده است. (مجلسي، همان كتاب، ج 50، ص 5، پاورقي).

[2] ابن أبي دؤاد (بر وزن غراب) در زمان خلافت مأمون، معتصم، واثق و متوكل عباسي، قاضي بغداد بوده است. (مجلسي، همان كتاب، ص 5، پاورقي).

[3] سوره ي مائده: آيه ي 5.

[4] همان.

[5] سوره ي جن: آيه 18.

[6] مسجد (به كسر جيم يا به فتح جيم بر وزن مشعل، جمع آن مساجد) بمعناي محل سجده است و همان طور كه مسجدها و خانه ي خدا و مكاني كه پيشاني روي آن قرار مي گيرد محل سجده هستند، خود پيشاني و شش عضو ديگر نيز كه با آنها سجده مي كنيم، محل سجده محسوب مي شوند و به همين دليل و اعتبار در اين روايت «المساجد» به معناي هفت عضوي كه با آنها سجده مي شود تفسير شده است.

[7] همان، به نقل از طبرسي، مجمع البيان، شركة المعارف الاسلامية، 1379 هـ. ق، ج 10، ص 372 - عياشي، كتاب التفسير، ج 10، ص 320 - سيد هاشم حسيني بحراني، البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 471 - شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 18، ص 490 (ابواب حد السرقة، باب 4).