بازگشت

مورخين، كيفيت شهادت امام ما، جواد را سه گونه روايت كرده اند


روايت اول:

روز بعد از مذاكره ي ابن ابي داوود با معتصم در مورد امام جواد، معتصم يكي از كاتبان خود را فرامي خواند و به او دستور مي دهد كه امام جواد را به منزل خود دعوت كند و در غذاي او زهر بريزد.

امام ابتدا دعوت او را نمي پذيرد و مي گويد: مي دانيد كه من در مجالس شما شركت نمي كنم.

كاتب اصرار مي ورزد و اصرار رنگ اجبار حكومتي به خود مي گيرد و امام به ناچار مي پذيرد.

امام پس از خوردن غذاي زهرآلود از جا برمي خيزد و قصد رفتن مي كند. كاتب اصرار مي كند به ماندن.

و امام مي فرمايد: به خاطر آنچه تو با من كردي، اگر من در خانه ي تو نباشم براي تو بهتر است.

امام سوار بر اسب مي شود و خود را به خانه مي رساند و آثار زهر آرام آرام در چهره و بدنش ظاهر مي شود.

روايت دوم:

معتصم شربت ترنجي را به زهر مي آلايد و با برف مخلوط مي كند و توسط مأمور قسي القلبي به نام اشناس براي امام مي فرستد و به اشناس سفارش مي كند كه تا شربت را به امام ننوشانده باز نگردد.



[ صفحه 120]



اشناس به امام ما، جواد مي گويد:

اين شربت خوش طعمي است كه خليفه با دست خود ساخته و حيفش آمده كه شما از آن ننوشيد. امام امتناع مي كند از خوردن شربت و حتي تا شب براي خوردن آن مهلت مي طلبد؛ اما اشناس امام را وادار به خوردن آن مي كند و وقتي از تأثير زهر بر امام مطمئن مي شود، باز مي گردد.

روايت سوم:

معتصم كه از رابطه ام الفضل با امام و حسادت و كينه ي او نسبت به امام با خبر است، او را فرامي خواند و توطئه قتل امام را با او مطرح مي كند. در اين جلسه جعفر، فرزند مأمون و خواهر ام الفضل نيز حضور دارد.

اين دو ام الفضل را متقاعد مي كنند كه امام را با زهر به قتل برساند.

ام الفضل مي پذيرد و دستمال آغشته به زهر يا انگور رازقي زهرآلود را از آنان مي گيرد و زهر را وارد بدن امام مي سازد؛ اما بلافاصله پس از اين كار دچار پشيماني و ندامت مي شود و شروع به گريه مي كند.

امام ما، جواد كه از تب و تاب زهر به خود مي پيچد، از ام الفضل سؤال مي كند: «گريه براي چيست؟»

و او را نفرين مي كند كه: «خداوند تو را به بيماريي لاعلاج و فقري مدام مبتلا سازد!»

و بلافاصله پس از آن پنهان ترين عضو بدن ام الفضل مبتلا به بيماري غريبي مي شود كه پزشكان از معالجه ي آن عاجز مي مانند. و ام الفضل تمام دارايي خود را هزينه مي كند و به فقر و فلاكت دچار



[ صفحه 121]



مي شود؛ اما بهبود نمي يابد و عاقبت با همين بيماري نيز از دنيا مي رود.

جعفر نيز كه ركن ديگر اين توطئه است پس از چندي مست و لايعقل به درون چاهي مي افتد و خفه مي شود. [1] .



[ صفحه 122]




پاورقي

[1] مناقب آل ابي طالب - جلد 4 - صفحه ي 390

اثبات الوصيه - صفحه ي 190 - عيون المعجزات - صفحه ي 118،مناقب شهر آشوب - جلد دوم - صفحه ي 435.