در مشارق الانوار آمده است
چون امام رضا عليه السلام به شهادت رسيد، امام ما، جواد به مسجد رسول الله درآمد و بر فراز منبر رفت و چنين فرمود: «من محمد فرزند علي بن موسي الرضايم.
من جوادم.
من كسي هستم كه به نسبهاي همه ي مردم - از آمده و نيامده - آگاه است. من كسي هستم كه به ظواهر و بواطن شما عالم است و به حال و آينده شما.
علمي كه پيش از آفرينش به ما داده شده است و پس از فناي آسمانها و زمينها نيز باقي خواهد بود و اگر نبود حاكميت اهل بطلان و حكومت گمراهان و حكميت اهل ترديد، چيزهايي را به شما مي گفتم كه اولين و آخرين انسانها در شگفتي و حيرت بمانند.»
سپس دست مبارك بر دهان گذاشت و به خود گفت: «سكوت كن اي محمد! همچنان كه پدران تو پيش از اين، سكوت كرده اند.»
انا محمد بن علي الرضا، انا الجواد، انا العالم بانساب الناس في الاصلاب، انا اعلم بسرائركم و ظواهركم و ما انتم صائرون اليه.
علم منحنا من قبل خلق الخلق اجمعين و بعد فناء السموات
[ صفحه 34]
و الارضين و لولا تظاهر اهل الباطل و دولة اهل الضلال وثوب اهل الشك لقلت قولا تعجب منه الاولون و الآخرون.
ثم وضع يدها الشريفة علي فيه و قال يا محمد! اصمت كما صمت آباوك من قبل. [1] .
[ صفحه 35]
پاورقي
[1] بحارالانوار - جلد 50 - صفحه ي 108.