معمر بن خلاد مي گويد
مدينه بودم در خدمت امام جواد كه ناگهان امام از جاي برخاست و به من فرمود: «بر مركبت سوار شو برويم!»
من نپرسيدم كجا و سوار شدم. و ايشان نيز بر مركب نشست و ساعتي بعد در زميني پست فرود آمديم.
امام ما، جواد فرمود: «همين جا بايست تا برگردم.»
همان جا ايستادم و امام ساعتي بعد بازگشت در حالي كه چشمها و گونه هايش از اشك تر شده بود.
پرسيدم: «جانم فداي شما، اينجا كجاست و شما كجا بوديد؟»
فرمود: «اينجا خراسان است و من به كفن و دفن پدرم رفته بودم.»
آن روز، روز آخر ماه صفر، سال دويست و سوم هجري بود. [1] .
[ صفحه 32]
پاورقي
[1] منتهي الامال - جلد دوم - صفحه ي 409.