بازگشت

حيات سياسي امام جواد


روشن و واضح است كه هر امامي به منظور تحقق استراتژي ياد شده و به موجب اقتضاي زماني و واقعيتهاي اجتماعي، راهبردهايي را تعريف، طراحي و برنامه ريزي كرده و به اجرا گذاشته است.

در اين ميان به نظر مي رسد كه اصول كلي طرح كاربردي و برنامه ي راهبردي امام نهم (عليه السلام) از اين قرار باشد:

الف) آماده سازي فكري - عملي جامعه براي عبور به دوران غيبت و عصر اجتهاد

امام همام، جواد الأئمه و دو امام بعد از وي، ايشان را ابن الرضا ناميده اند. بعيد به نظر مي رسد كه علت اين نامگذاري صرفا رضازادگي، رابطه ي نسبي و ژنتيكي آن سه بزرگوار با امام



[ صفحه 50]



هشتم باشد. به نظر مي رسد كه دليل عمده ي اين نامگذاري، وحدت موضع و سياست مشتركي بوده است كه اين بزرگواران در مديريت حركت، داشته و با حفظ تجربه ي اجتماعي امام هشتم كوشيده اند تا به رغم همه ي تنگناها و فشارها، اما وجدان مردمي، اراده ي عمومي و خود، جمعي را براي عبور به دوره ي غيبت و استقبال از عصر اجتهاد آماده سازي كنند.

حضور و ظهور دانشمندان نخبه ي بيدارگر و اصلاح گرايي چون ابن ابي عمير بغدادي، ابوجعفر محمد بن سنان، ابوتهام، حبيب بن اوس طايي، فضل بن شاذان، علي بن مهزيار، احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي، زكريا بن آدم و... در محضر و از مكتب علمي و اصلاحي امام جواد، دليل اثبات مدعاي فوق است.

كند و كاوي در احوال، انكار آثار و اقدامات اين نخبگان، نشان مي دهد كه امام بر آن بوده است تا موجب آن استراتژي ياد شده و از طريق پرورش نيروهاي انساني و نشر و انتشار فرهنگ علمي، خودورزي و دانشوري را نهادينه ي جامعه كند.

ب) راه اندازي شبكه ي ارتباطي وكلا و آزمون مديريت خودگردان.



[ صفحه 51]



اگر ما دوره ي غيبت را مشابه دوره ي خاتميت بدانيم، ويژگي دوره ي خاتميت اين است كه به دليل بلوغ عقلي و فكري، مردم علي رغم نيازي كه به دين و رهبري دارند؛ اما از ظهور و حضور پيامبر ديگري بي نيازند.

دوره ي غيبت نيز، دوره اي است كه مردم به موجب تجارب دو و نيم قرن حيات ائمه، به قله ي ديگري از بلوغ عقلي و فكري دست يافته اند، به گونه اي كه هدايت هاي امام معصوم (عليه السلام) از وراي پرده ي غيبت اثرگذار و كارساز واقع شده و مي شوند.

پس عصر غيبت، عصر رها شدگي مسلمانان و شيعيان به دليل نااهلي و بي لياقتي شان نيست؛ بلكه عصر باروري توان عقلي و فكري، عصر توسعه ي حيات سياسي و برپايي اجتماعي، عصر خودگرداني اجرايي و عصر اجتهاد است.

بر اين مبنا از جمله اقدامات ديگري كه امام جواد (عليه السلام) در اين دوره انجام داده است و گام هايي كه برداشته است، گسترش شبكه ي ارتباطي وكلاست.

امام نهم (عليه السلام) در يك اقدام چند منظوره، براي اينكه اولا روابط مردمي خويش را حفظ كند، ثانيا پايگاه هاي توده اي را



[ صفحه 52]



فعال تر كرده و گسترش دهد و ثالثا براي رويش يك تشكيلات حكومتي خودگردان و مردم سالار، دست اندركار گسترش شبكه ارتباطي وكلا گشته، به اين مهم قيام و اقدام نمود.

تاريخ، نشان مي دهد كه آن امام، علاوه بر ارتباط با اهالي شيعه نشين از قبيل كوفه، قم و... از طريق نمايندگان خويش با مراكز و شهرهاي ديگري از قبيل اهواز، همدان، سيستان و... در ارتباط بوده و شكبه اي از تشكيلات نمايندگان را طرح و برنامه ريزي و به اجرا گذاشته است؛ در حالي كه ابتكار عمل مديريت حركت را در اختيار داشته و جو حوزه و قلمرو اسلام را براي تجربه ي مديريت سياسي خودگردان، آماده مي كرده است.

ج) نفوذ و فروپاشي تدريجي نهاد قدرت

در حيات ائمه (عليهم السلام) جهاد به معني نفي روابط ناسالم انساني، ستم ستيزي به منظور مانع زدايي و بسترسازي تحقق ايده و آرمان هاي بشري و الهي، يك اصل دائمي است.

مبارزه ي معني دار و هدفمند امامان شيعي، متناسب با شرايط سياسي - اجتماعي به لحاظ روش و تاكتيك از گونه هاي



[ صفحه 53]



متفاوتي برخوردار بوده است.

درست است كه قالب فكري نسبت به رخدادهاي كار يعني چنين وانموده كرده و مي كند كه ابتكار عمل، دست مأمون بوده و امام نهم در يك حركت انفعالي و از سر ناچاري، تمكين كرده و تسليم شده است؛ اما تحليل تحولات، روشن مي كند كه امام بر اساس مباني ياد شده، به دنبال بهانه و دستاويزي براي نفوذ در تشكيلات قدرت حاكم و فروپاشي آن از درون بوده است.



[ صفحه 54]